هفت هشت سالش بيشتر نبود
ولي راهش نميدادند..چادرمشكي سرش كرده بود..روشو سفت گرفته بود
رفت تو يه گوشه نشست..روضه بود..
روضه ي حضرت زهرا..
مادر جلوتر رفته بود سفارش كرده بود دنبالم نياي ديگه بزرگ شدي..
روضه كه تموم شد..
همون دم در چادر زد زير بغلشو فرار كرد
شهيد مصطفي رداني پور