سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از کسانى که بدو سخنى گفته بود و از مقدار وى بزرگتر مى‏نمود فرمود : ] پر نیاورده پریدى و در خردسالى بانگ در کشیدى . [ و شکیر ، نخست پرهاست که بر پرنده روید ، پیش از آنکه نیرومند و استوار شود ، و سقب شتر خردسال است و شتر بانگ بر نیاورد مگر آنگاه که فحل گردد . ] [نهج البلاغه]

....راهی

Powerd by: Parsiblog ® team.
کاش موسوی بفهمد.(یکشنبه 88 تیر 7 ساعت 8:16 صبح )
گفتگو با خانواده شهیدان فیض و غنیان
به خون‌خواهی فرزندانمان از موسوی شکایت کرده‌ایم

امروز جمعه است. یک هفته از انتخابات می‌گذرد و او همراه با زن و فرزند 2 ساله?اش از کرج راهی دانشگاه تهرانشده است تا به رهبرش لبیک بگوید. شهر آرام است، آن‌هم بعد از 6 روز درگیری و آشوب. امروز قدر آرامش و امنیت را بهتر می‌فهمد.

به خانه پدر می‌رود. پدر نوه 2 ساله?اش را در آغوش می‌کشد. هرچند مادر از او می?خواهد که شب را در منزل پدری بگذراند، اما او باز می?گردد، سرخوش از لبیک به رهبر.

امروز شنبه است. اتومبیلی را که همین هفته قبل تحویل گرفته‌ است، برای سفر به تهران آماده می‌کند. مدتی هست که در فکر خرید رایانه است، خیابان‌ها شلوغ است. ماشین را قدری دورتر پارک می‌کند و پیاده حرکت می?کند. فکرش را هم نمی‌کند که به سمت مرگ گام بر? می?دارد. تندتر قدم می?زند. شلوغی و سرو صداهای اطراف، اضطرابش را بیشتر می‌کند. می‌خواهد بر گردد، ولی ممکن نیست. او باید کشته شود، چون فردی شکست خورده در انتخابات، می‌خواهد با تهدید و ارعاب رئیس‌جمهور شود...

پدر و مادر در خیابان جانبازان زندگی می‌کنند. تلفنی با مصطفی فیض برادر شهید محمد حسین فیض که تازه پا به سن 26 سالگی گذاشته بود، صحبت می‌کنم.

صدای لرزان و گرفته او احساس خوبی را منتقل نمی?کند، آدرس را می‌گیرم.

پرده‌های سیاه و همراه با تسلیت اقوام و همکاران روی درو دیوار حکایت از وجود خانواده‌ای داغدیده دارد.

پله‌ها را آرام بالا می‌رویم. روی درب آپارتمان عکس محمد حسین را با روبان مشکی چسبانده‌اند. لحظه‌ای خودم را جای خانواده شهید می‌گذارم. مادر، ما را به خانه دعوت می‌کند.

"هنوز باورم نمی‌شود، همین دیروز به خاک سپردیمش"، مادر این را می‌گوید و بلورهایی از اشک را که روی گونه‌هایش غلط می‌خورد، با گوشه چادر مشکی خود پاک می‌کند.

پدر اما آرام‌تر است، او که فرزندش را شهید در راه حق و نظام می‌داند، می‌گوید: ما فرزندمان را برای انقلاب دادیم، برای آقا دادیم، برای این دادیم که آن 13 میلیون نفر بفهمند به چه کسی رأی دادند.

عکس‌های 2 شهید با لباس خاکی و چفیه‌های مشکی رنگ روی طاقچه خانه دیده می‌شود که بنابر گفته غلامرضا فیض پدر خانواده عمو‌های شهید محمد‌حسین هستند.

مصطفی برادر دیگر محمد‌حسین، عکس او را میان عکس‌های عموهایش‌ پشت سر پدر قرار می‌دهد.

خانه رنگ و بوی غم دارد، البته شاید به قول "مادر" خیلی‌ها از جمله موسوی این رنگ‌ ‌و بو را نشناسند.

"پسران دیگری هم دارم که حاضرم به خاطر نظام و رهبری فدا کنم البته اگر آقا قابل بدانند" پدر این را می‌گوید و همراه با فروخوردن بغضی که راه گلویش را می‌بندد، اضافه می‌کند: هرچند ما مطمئن هستیم که اجر فرزندمان پیش خداوند محفوظ است ولی به‌خاطر اینکه موسوی و حامیانش یعنی انگلیس و اسرائیل و آمریکا دیگر اجازه بی‌حرمتی به فرمایشات آقا را پیدا نکنند، از او شکایت کرده‌ایم و همان‌طور که اطلاع دارم، دیگر خانواده‌های شهدا و جانبازان نیز چنین‌کاری کرده‌اند.

"معصومه"، خواهر شهید محمد‌حسین فیض که گریه امانش را بریده، کنار پدر می‌آید و از او می‌خواهد که بگوید مسببان اصلی این جنایت‌ها میرحسین موسوی است و پدر می‌گوید که این را گفته است.

فرزند 2 ساله محمد حسین را در جمع نمی‌بینم، شاید خوابیده باشد شاید هم... نمی‌دانم وقتی بزرگ شد چه تصویری از پدرش برای خود می‌سازد اما قطعاً به گفته پدربزرگش برای برداشتن نقاب وطن?دوستی از چهره‌ میرحسین‌ها راه پدر را ادامه می‌دهد.

هاجر فیض دختر دیگر خانواده هم که حالا حلوا و خرمای برادر 26 ساله‌اش را به مهمان‌ها تعارف می‌کند، جلو می‌آید و می‌گوید: الحمدالله که ما چهره‌ زشت و پنهان موسوی را شناخته بودیم و به دکتر احمدی‌نژاد رأی دادیم اما به آن تعداد اندکی که به این فرد رای دادند، می‌گویم که شما هم مسئول هستید و باید از این آقا اعلام برائت کنید.

دختر کوچک خانواده از رهبری می‌خواهد که نگذارد خون برادرش پایمال شود و از قوه‌قضائیه بخواهند که هر چه زودتر عوامل و مسببان این جنایت‌ها و سردسته‌ی آن‌ها یعنی موسوی را به دست قانون بسپارند.

محسن برادر بزرگ محمدحسین هم که به خون‌خواهی از برادرش حرف می‌زند، می‌گوید: ما به آقا می‌گوییم که تا آخرین قطره‌ی خون خود می‌جنگیم و آن روز نیاید که شما را رنجور و ناراحت از دست دشمنان و منافقان ببینیم.

ضبط را خاموش می‌کنم. سکوت خانه را احاطه کرده و زن‌ها و مردهای سیاه‌پوش دورتا دور اتاق نشسته‌اند. پدر مطلبی یادش می‌آید و می‌خواهد که دستگاه ضبط را روشن کنم تا بگوید: شورای نگهبان در صلاحیت افراد اهتمام بیشتری نشان ‌دهد و در انتخابات‌های بعد اجازه ندهد امثال موسوی?ها وارد صحنه شوند.

مادر ما را بدرقه می‌کند. جلوی درب آپارتمان‌ کنار عکس پسرش می‌ایستد و می‌گوید: فرزند من قابل رهبری را ندارد، دکتر احمدی‌نژاد هم بداند که ما نه تنها از حمایت او دست نخواهیم کشید بلکه محکم‌تر در راه پیروزی ایشان می‌ایستیم و اگر لازم باشد، تمام فرزندان و حتی خودم را فدای این راه می‌کنم.

دست های لرزان مادر را از یاد نمی برم.

مادر هم شنبه، 30 خرداد ماه 1388 را فراموش نمی کند.

داغ فرزند باعث شده تا پدر شهید غنیان یکی دیگر از شهدای حوادث روز شنبه، تمایل چندانی برای مصاحبه نداشته باشد. او به چند جمله بسنده می?کند: "موسوی مسئول خون فرزند من است". او که اصالتاً مشهدی است اضافه می کند: مسئول خون فرزند من میر حسین موسوی است و تا زمانی که این حق استیفا نشود، این موضوع و مجازات قانونی موسوی را مصرانه پیگیری می‌کنم.

پدر از دیگر خانواده های شهدا می?خواهد که آن ها هم به خون خواهی فرزندانشان از موسوی شکایت کنند



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    وحشت ضدانقلاب!(شنبه 88 خرداد 2 ساعت 10:6 عصر )


     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    صحبتهای این مرد یاد امام عزیزمان را زنده میکند..(شنبه 88 اردیبهشت 19 ساعت 9:39 عصر )

     

     

    نشست خبری محمود احمدی نژاد در ستاد انتخابات کشور

    کسانی که می‌خواهند بنده را معرفی کنند حق ندارد بزرگنمایی و غلو کند و کسی هم حق ندارد در برابر انتقادات درست مقاومت کند چراکه عرصه انتخابات باید عرصه برنامه‌ریزی درست برای آینده باشد و نباید ستادها برای مردم مزاحمت درست کنند.

    بنده به عنوان خادم ملت مثل بقیه فقط یک رأی دارم و باید تمام توانم را به کار بگیریم تا بهترین انتخابات برگزار بشود و در این میان لازم است چند نکته مهم را بیان کنم اول اینکه از طرف خودم هیچ ستاد تبلیغاتی ندارم و ستادی که با مدیریت بنده برپا شود وجود ندارد و وظیفه من اعلام آمادگی برای خدمت است و البته هیچ منابع مالی هم برای تبلیغات ندارم و اگر داشتم هم ضرورتی نمی‌دیدیم که هزینه‌ای شود اما عده‌ای به صورت داوطلب و مردمی به دنبال برنامه‌‌ای برای ستاد تبلیغاتی هستند که با تشکر از همه آن عزیزان که مصمم هستند در مسیر انتخاب بهتر و انتخابات بهتر تلاش کنند چند نکته‌ای را اشاره می‌کنم.

    اگر کسی از بیت المال استفاده کرد از ما نیست و محکوم است و جریان انتخابات هیچ تأثیری بر روند کار دولت و خدمتگزاری دولت نخواهد داشت و همکاران در دولت حق ندارند ثانیه‌ای را در خدمت رسانی به مردم فروگذار کند و دولت با همان شتاب و سرعت به خدمت خودش به فضل الهی ادامه خواهد داد تا ثانیه‌ای که مردم می‌خواهند.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    متن کامل مجادله اردوغان با رئیس رژیم صهیونیستی(جمعه 87 بهمن 25 ساعت 4:36 عصر )

    خبرگزاری فارس: پای کشتار که وسط بیاید، شما خوب بلدید بکشید. من خوب می‌دانم که شما در سواحل چطور بچه‌ها را هدف می‌گیرید و می‌کشید.من کسانی را هم که برای چنین ظلمی کف می‌زنند تقبیح می‌کنم، زیرا فکر می‌کنم، تشویق این قاتلین کودکان، و این قاتلین انسان‌ها، خود نوعی جنایت علیه بشریت است.


    به گزارش خبرگزاری فارس، در حاشیه اجلاس داووس، نشستی با حضور رجب طیب اردوغان، شیمون پرز، بان کی مون و عمرو موسی ، با موضوع غزه برگزار شد.در این نشست ، نخست وزیر ترکیه 12 دقیقه پیرامون آن چه در غزه گذشت و تحرکات سیاسی ترکیه برای توقف جنگ و کارشکنی های رژیم صهیونیستی در این مسیر صحبت کرد.سخنان او با آرامش و همراه با رعایت آداب بود.پس از وی،شیمون پرز در مقام پاسخگویی به سخنان اردوغان، 25 دقیقه با صدایی بلند و حرکات فیزیکی خشم آلود و آکنده از تکبری آشکار ، خطاب به نخست وزیر ترکیه سخن گفت و از عملکرد ارتش صهیونیستی در غزه شدیدا دفاع کرده و سیاست های ترکیه را در قبال این جنایت ضد بشری تخطئه نمود.
    با پایان سخنان «پرز» ، نخست وزیر ترکیه که در تمام مدت سخنرانی او مشغول نت برداری بود با اصرار از مدیر نشست خواست که به او وقت صحبت بدهد. وی در بخش دوم سخنان خود گفت:

    *جناب پرز! شما از من مسن‌تر هستی، صدایت هم خیلی بالا می‌رود. معتقدم که این طور بالا رفتن صدای شما ریشه در یک احساس روانی گناه دارد اما مطمئن باش که صدای من این طور بالا نخواهد رفت.
    پای کشتار که وسط بیاید، شما خوب بلدید بکشید. من خوب می‌دانم که شما در سواحل چطور بچه‌ها را هدف می‌گیرید و می‌کشید. در سرزمین‌شما دو نخست وزیر پیشین بودند که حرف‌هایی دارند که برای من مهم است. شما نخست وزیرانی داشتید که می‌گفتند: «وقتی بر روی تانک وارد سرزمین‌های فلسطین می‌شود، در خود احساس لذت می‌کنم». شما با من با ارقام صحبت کردید، من هم حاضرم نام این افراد را ببرم، شاید در میان شما کسی کنجکاو باشد که بداند. من کسانی را هم که برای چنین ظلمی کف می‌زنند تقبیح می‌کنم، زیرا فکر می‌کنم، تشویق این قاتلین کودکان، و این قاتلین انسان‌ها، خود نوعی جنایت علیه بشریت است. توجه کنید. در این جا نمی‌توانیم از یک حقیقت صرف نظر کنیم. من در یاد دانست‌هایم [از سخنان آقای پرز] خیلی نکته برداری کردم اما در این جا فرصت پاسخ‌گویی به همه آن موارد را ندارم در این جا من فقط دو مطلب را به شما عرض خواهم کرد.
    (در این هنگام مدیر نشست با عبارات و حرکات دست سعی می‌کند مانع از سخنان اردوغان شود)
    - اردوغان دوبار دست مجری را پس زده و می‌گوید: «اجازه بدهید و صحبتم را قطع نکنید»
    اول این که [در ده فرمان ] تورات در بند ششم آمده است که: «نباید دست به قتل بزنید» اما در اینجا [فلسطین] کشتار می‌شود.
    اما دوم؛ توجه کنید که این هم خیلی شنیدنی است «گیلعاد آتزمون» می‌گوید: «بربریت و توحش اسرائیل، بسیار فراتر از هرگونه ظلمی است»، در کنار این مطلب، «آوی شالوم» پرفسور «روابط بین‌الملل» از دانشگاه آکسفورد که در روزنامه انگلیسی «گاردین» این را گفته است: «اسرائیل به یک دولت راهزن تبدیل شده است»
    (در تمام مدت ایراد نکته دوم، مدیر جلسه با حرکات مستقیم فیزیکی و حتی زدن دست روی شانه اردوغان، سعی در پایان دادن به سخنان او دارد. در این مرحله «اردوغان»از فرط غضب بر افروخته شده و بدون این که حتی به مدیر جلسه نگاه کند، دست او را پس زده و این گونه به سخنان خود پایان داد:
    - از تو هم خیلی متشکرم!! از تو هم بسیار متشکرم!! برای من از این لحظه به بعد، «داووس» پایان یافته است. دیگر در اجلاس «داووس» حضور نخواهم یافت. شما اجازه صحبت نمی‌دهید. (اردوغان با دست به «پرز» اشاره کرده) 25 دقیقه صحبت کرد، (و با دست به خود اشاره می‌کند) 12 دقیقه صحبت کرد. این قابل قبول نیست.
    (اردوغان با برداشتن یادداشت خود، بدون اینکه به پرز و بان کی مون نگاه کند از جای خود برخاست و جلسه را ترک کرد. در میان مسیر (عمر موسی) دبیر کل اتحادیه عرب، برخاسته و با او به حالت تحسین برانگیزی مصافحه نمود.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    از شایعات صهیونیستها : چه کسانی برای صدام عزاداری کردند ؟(جمعه 87 بهمن 11 ساعت 10:56 صبح )
    از شایعات صهیونیستها : چه کسانی برای صدام عزاداری کردند ؟

     

    بنام خدا

    در این روزها شاهد شدت گرفتن شایعات بر علیه مردم فلسطین و جنبش مقاومت اسلمی حماس هستیم تا از این طریق از شدتحمایتهای مردمی از مردم مظلوم غزه و فلسطین کاسته شود و اندکی از جنایات و وحشی گریهای صهیونیستها در وقایع اخیر غزه پوشش داده شود .

    گاه بعضی از این شایعات بشدت مضحک و غیر عقلانیست گویی مزدوران صهیونیسم مخاطبان خود را افرادی ساده لوح و بی خبر از اوضاع روز جهانی تصور میکنند . مانند کمکهای مالی هنگفت از طرف ایران به مردم غزه در حالیکه مردم بی دفاع غزه در شرایط آتش بس نیز تحت محاصره دژخیم صهیونیست قرار دارند حتی از آنان در این شرایط صلح نیز مواد غذایی و دارویی دریغ شده است .

    اما از شایعاتیکه از زمان اعدام صدام در جامعه ایرانی رواج داده شد شایعه عزاداری فلسطینیان و سران جنبش حماس برای صدام ملعون بود و قرار دادن تصویر کودکی مجهول الهویه در حالیکه عکس صدم را روی دست گرفته تا از این طریق تنفر جامعه ایرانی را علیه مردم مظلوم فلسطین بر انگیزند .

    غافل از اینکه این چندتصویر معدود مربوط به حزب بعث فلسطین  و فتح و پیروان صدام  که تعداد بسیار اندکی  که برای همین منظور یعنی ایجاد تنفر در جامعه ایرانی در فلسطین  تدارک دیده شده اند  شامل میشود.

    تنها یک پاسخ صریح برای افراد ساده دل که این شایعه را حقیقت تصور کرده اند میتوان داد .

    مصاحبه روزنامه همشهری در روزهای اولیه اعدام صدام از نماینده حماس در ایران :

    سوال همشهری: "قتی صدام اعدام شد جنبش حماس 3 روز عزای عمومی اعلام کرد و او را شهید نامید. با توجه به نظر و احساس مردم ایران نسبت به صدام این اقدام حماس چه معنایی داشت؟"


    جو ابنماینده حماس: "من نمی‌دانم این خبر از کجا آمد و چه کسی در پس انتشار این خبر بی‌اساس و دروغین بود. درج این خبر با آن ابعاد گسترده برای ما هم جای سئوال دارد. ما نه مراسمی برای عزاداری برگزار کردیم و نه حتی یک ساعت عزای عمومی اعلام کردیم. نه شعار دادیم و نه عکس او را بالای دست گرفتیم. این خبرها بی‌اساس و دروغ است. ما معتقدیم دست‌هایی در پس تدوین و نشر این خبر در رسانه‌ها و مطبوعات ایران وجود داشته که هدفشان ضربه زدن و خدشه‌دار کردن مناسبات مستحکم جنبش حماس با دولت و مردم عزیز ایران بوده است. اگر منظور شما سازمان‌هایی مثل جنبش فتح و حزب بعث فلسطین هستند این سئوال را باید از آنها داشته باشید."

    لینک مصاحبه روزنامه همشهری

    http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=27345

     

    و چه زیبا میفرماید قرآن کریم در آیه 6 سوره حجرات :

    "« ای کسانیکه ایمان آورده اید .اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید ."»



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست...(پنج شنبه 87 دی 12 ساعت 10:18 صبح )

    - چند بند از یک مربع ترکیب عاشورایی-

     

    با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد 
    در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
    ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
    شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
    احساس کرد از همه عالم جدا شده است
    در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
    در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
    وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
    وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
    مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
    باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
    شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
    بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
    دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
    یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
    تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
    حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
    دارد غروب فرشچیان گریه می کند
    با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
    بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
    او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
    حتی براش جای کفن بوریا کشید
    در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
    از بس که گریه کرد تمام لهوف را
    اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
    بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
    این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
    "خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
    بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
    اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


    خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
    پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
    خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
    شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
    در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
    شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    ثبت نام خادمین افتخاری برای راهیان نور. هر که دارد هوس کرببلا بس(جمعه 87 آذر 29 ساعت 7:2 عصر )
    http://emtedad.ir/New/Khadem.php

  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    بازتاب حرکت خبرنگار عراقی در دنیای کاریکاتور(جمعه 87 آذر 29 ساعت 6:55 عصر )
     

    خبرگزاری فارس: حرکت ضدآمریکایی منتظر الزیدی، خبرنگار شجاع عراقی، در دنیای کاریکاتور نیز بازتاب وسیعی داشته است که بخش اول آن از سوی خبرگزاری فارس منتشر می‌شود.


    برای مشاهده تصاویر مربوطه بر لینک زیر کلیک کنید.

    http://www1.farsnews.com/imgrep.php?nn=8709290875



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    پرزیدنتی که سوسک شد!(جمعه 87 آذر 29 ساعت 6:53 عصر )
    شعر «علیرضا قزوه» درباره پرتاب لنگه کفش به سمت «جرج بوش»

    خبرگزاری فارس: پس از پرتاب کفش به سمت رییس جمهور آمریکا توسط خبرنگار عراقی، «علیرضا قزوه» در این باره شعری با نام «پرزیدنتی که سوسک شد!» سروده است.


    کفشی به او نخورد

    ولی مُرد

    و پیش از آن که بمیرد

    در نطق بچگانه خود گفت

    که نمره‌ات 10 بود

    اما تو 20 گرفتی المنتظر!

    حالا باران کفش می‌بارد در واشنگتن و بغداد

    المپیک کفش راه افتاده است در خیابان‌های دنیا

    و در منا

    شیطان عقبی را

    هر ساله بعد از این

    با کفش های سنگی

    خواهند زد

    کوتاه نیا المنتظر!

    سیاست‌مداران تنها می‌توانند جا خالی بدهند

    و کفش‌های گران و برّاق بپوشند

    و حرف مفت بزنند

    کوتاه نیا در برابر کوتوله‌ها

    که کفش تو فصیح‌تر است و

    یک لنگه کفش تو

    از قیمت تمام کفش‌های دیکتاتورها

    بالاتر است

    مزایده کفش!

    حراج فراگ‌های کابوی!

    سقوط قیمت گاومیش!

    سرگیجه فراکسیون دلار!

    محاصره غزه!

    موشک در برابر غذا

    کفش در برابر دلار

    دلار می‌شکند

    و کفش‌های منتظر

    پیروز می‌شود

    و بعد از این

    در قصّه‌های شب یلدا

    مادربزرگ‌ها حکایت می‌کنند:

    یکی نبود و یکی بود

    کفشی بود و

    پرزیدنتی که سوسک شد!



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    الا ان حزب الله هم الغالبون(چهارشنبه 87 آذر 27 ساعت 7:31 صبح )
    «برای بوسه آخـر...»
    26 آذر 87 - 07:28

     


    گفتی: «برای بوسه آخـر...» خبرنگار!
    گفتی: «به یاد خون برادر...» خبرنگار!
    یک جفت کفش تـازه برای خودت بگیـر
    سربــاز پــابـرهـنــه حـیـدر، خبـرنگـار!

     




  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های وبلاگ
    ساحت عشق
    جمع‏بندی نگاه آقا درباره سوریه و زیرکانه ترین جمله رهبر انقلاب
    کتابی که طلبه ام کرد!
    یادداشتهایی از سفر به سرزمین یار قسمت سوم
    گریه کن سرباز
    یادداشتهایی از سفر به دیار یار
    خاطرات متفاوتی از حضرت آیة الله العظمی بهجت(ره)
    به بهانه ورود حضرت نور به قم
    شرط آیت الله سید کاظم حائری برای دیدار با آقا
    [عناوین آرشیوشده]