یک کلیپ خوشمزه از اردوهای راهیان نور که هم برای اونایی که تا حالا ایناردوخا را رفتن و چه اونایی که نرفتن میتونه مفید باشه.
اگه دیدید و مفید بود و نظری هم داشتید دریغ نکنید.
التماس دعا
راستی فیلم را از لینک زیر دانلود کنید.
www.talayedaran.ir
حسین قدیانی
من این بار روی سخنم با خواص ادبیات و هنر است که در فتنه اخیر قبول نشدند ولی هنوز با "تعهد "، عهدشان باقی است. آقای سید مهدی شجاعی عزیز! یادتان هست که سالیان پیش آمدم و با شما در اتاق کوچک تان در "نیستان " گفت وگو کردم و شما برایم از تنهایی و غم و رنج شیعه گفتید؟ مصاحبه اش هنوز هست. یادتان هست که گفتید اگر "پیام آقا " برای شما به مناسبت درگذشت دخترتان "عاطفه "، نبود هرگز به تسلا نمی رسیدید؟ یادتان هست که گفتید من روزی این محبت آقا را جبران خواهم کرد؟ هشت ماه فتنه علیه علمدار انقلاب شد و شما، این محبت آقا را جبران نکردید. کی و کجا از شما صدایی درآمد؟ گیرم که من از "ولایت فقیه " بد دفاع می کنم، شما به میدان بیا و خوب دفاع کردن از رهبری را به چون منی یاد بده. "نیستان " چرا سکوت کرده با وجود این همه نی؟ "بشنو از "نی " چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند ". آقای شجاعی عزیز! "نشنو از نی، نی حصیری بی نواست/ بشنو از دل، دل حریم کبریاست/ نی بسوزد خاک و خاکستر شود/ دل بسوزد خانه دلبر شود ". خالق "کشتی پهلو گرفته "، چرا این روزها خوابش گرفته؟ آقای
شجاعی عزیز، که هنوز هم با آثارتان انسی دیرینه دارم. می دانید؛ "همیشه پای یک زن در میان نیست "، بلکه "همیشه پای یک "ظن " در میان است ". پای یک سوء ظن. شما می توانید منتقد احمدی نژاد باشید اما معتقد بودن تان را به اصل نظام حفظ کنید. هیچ کس دفاع شما از اصول و ارزش ها را به پای دفاع شما از رئیس جمهور نخواهد نوشت. من دلم از خواص ادبیات، خون است.
تیراژ خونی که با سکوت تان به دل ما کرده اید، از تیراژ آثارتان هم بیشتر شده. در این "غزوه " به جز "قزوه "، کدام تان پای "تنگه احد " ایستاد و از "غزه " دفاع کرد و خود را به غنیمت نفروخت؟ کجا بودی آقای مجید مجیدی؟ گناه شما ساختن فیلم تبلیغاتی برای موسوی نبود؛ گناه تان این است که "آواز گنجشک ها " را در "کهریزک " شنیدید اما نعره نکره صاحب شیر خر را در "BBC " بر سر "بچه های آسمان " نشنیده گرفتید.
حیف "بدوک " نبود که چو "بید مجنون " بر سر ایمان خویش به انقلاب، بلرزد؟ چطور است که کلاس گذاشتن برای سیمای جمهوری اسلامی را بلدید اما یک کلمه حاضر نیستید برای رسانه های دشمن کلاس بگذارید؟ آیا اگر "جمهوری اسلامی " نبود، رژیم ستمشاهی به شما این اجازه را می داد که فیلمی "به رنگ خدا " بسازید یا آثارتان باید به رنگ ابلیس در می آمد؟ اگر این انقلاب نبود آیا از آسمان هنرتان باز هم "باران " می بارید؟ آیا فیلمسازان هالیوود هم تا این حد در برابر اهداف نظام سلطه، بی تفاوت و بی تعصب هستند؟ دشمن برای پروژه "ایران هراسی " چه آثاری ساخته و شما آیا با دیدن افغانستان امروز که بسیار دغدغه افغان ها را دارید، آیا برای "آمریکا هراسی " کاری کرده اید و قدمی برداشته اید؟ من امروز متاسفانه باید بگویم که "بی وتن "، درستش همان "بی وطن " است؛ یعنی با "طا "ی دسته دار.
من امروز متاسفانه باید بگویم که برخی از شعرای ما فقط بلدند "شعر " بگویند و هیچ تعهدی، حتی به سیگاری که می کشند ندارند. من امروز متاسفانه باید بگویم که "حاتمی کیا " به جای شیشه آژانس، دل "حاج کاظم " را شکسته. آقای حاتمی کیا! دود آن موتوری ها را کاری ندارم اما دود این موتورهونداهای قراضه بچه های بسیج اگر نبود، منافقین و انجمن پادشاهی، الان، شما را به جرم ساختن "دیده بان "، مسافر آن دنیا کرده بودند و ولله حلقوم تان را به جرم "وصل نیکان "، با "روبان قرمز " یا شاید هم "به رنگ ارغوان " بسته بودند. این روزها همه خودشان می خواهند به "لندن " بروند و هیچ کس، دیگر به فکر کربلا بردن "عباس " نیست.
"پیر جوان زخم چشیده " هشت ماه فتنه را دید و از "مهاجر " یاری ندید. نه آقایان! پس فردا جوابیه ندهید که ما با "آقا " در فلان روز و بهمان دیدار، ملاقات داشتیم و اتفاقا خیلی هم جلسه خوبی بود! اتفاقا من می خواهم بگویم چرا به دفاع از "پیر جوان زخم چشیده " که می رسد، عده ای یواشکی دفاع می کنند ولی در مقام دفاع از آثارشان، این دفاعیه را در بوق و کرنا می کنند؟ اتفاقا من می خواهم بگویم 22 بهمن نشان داد که انقلاب اسلامی، محتاج دفاع امثال من و شما نیست. این روزها همه نگران سرنوشت من شده اند؛ یکی می گوید؛ مثل "اکبر گاف " می شوی. یکی می گوید؛ می شوی مثل "مخملباف ". آقایان! این روزها آیا بهتر نیست به جای پیش گویی از عاقبت من، نگران حال امروز خود باشید؟ فردای مرا ول کنید و به امروز خود بچسبید. ما در روز تاسوعا از شما امضا گرفتیم تا شما معروف شوید و شما با ابراز احساسات ما بازی کردید و در شب عاشورا از خیمه انقلاب در رفتید. این صدای گوش خراش سکوت این روزهای شما گوش ما را کر کرده است! عده ای می گویند؛ از هنرمندان باید خیلی ظریف انتقاد کرد و الا چپ می کنند. "من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد ".
و اما اگر بنا بر لطافت هنرمند است؛ ولایت فقیه زیباترین هنر امام هنرمند ما بود که هشت ماه آزگار، صحنه آرایی های اتفاقا خیلی زمخت را دید اما دفاعی از شما ندید. نویسنده ای می گفت: "ما در آن حد نیستیم که از رهبر دفاع کنیم؛ ولایت فقیه باید از ما دفاع کند ". من با این حرف موافقم اما حالا که رهبری پای آرای ملت ایستاده است و به خاطر این ایستادگی، آبرو هزینه کرده، بد نیست یک هزینه هم ما بکنیم. چهار تا فحش هم ما بشنویم. یک سیلی هم ما بخوریم. "ولایتمداری " که فقط مسافرت با آقا و نوشتن "داستان سیستان " نیست. شما ننویسید؛ من "داستان فتنه " را خواهم نوشت. "داستان حسین کربلا " با من، "قصه حسین کرد " با شما. داستان سید علی و چراغ ولایت با من، داستان علی بابا و چراغ جادو با شما. داستان "بابا اکبر " با من، داستان بابا نوئل با شما. اصلا خطر با "آقا " با من، سفر با "آقا " با شما. "هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند ".
آقایان! شما اگر به آثار هنری تان حساسید ما هزار برابر شما به مهمترین اثر خمینی کبیر و بالاترین ثمره خون شهدا یعنی "ولایت فقیه " حساسیم. اول هنرمند این دیار، امام بود و "انقلاب اسلامی " بهترین کار هنری امام و "ولایت فقیه " بهترین جلوه ویژه امام بود که دفن فتنه اخیر، تنها یکی از هزار کرشمه اش بود. هنرمند اصلی ماییم که در 22 بهمن با تولید "حماسه بصیرت "، جور کم کاری شما را کشیدیم و دست بر قضا این اثر ممتاز، خیلی هم خوب گرفت. حالا همه دنیا دارد درباره ملت ما حرف می زند؛ فیلم "راهپیمایی 22 بهمن "، یک ملت بازیگر داشت که همه نقش "عمار " را بازی می کردند. ما نه در فضای خیابان، نه در فضای سایبر، نه در فضای ادبیات، نه در فضای سینما، نه در فضای علم، نه در فضای عمل، در هیچ کجا اجازه نمی دهیم "علی " تنها بماند. این روزها به ما می گویند چرا به "خامنه ای "، "علی " می گویید؟ از نظر ما هر کس پرچم دار مبارزه با کفر و نفاق باشد او "علی " است و در این عصر، علی، "سید علی " است. "سید حسن "، این روزها برای ما فقط "نصرالله " است. ما "سید حسن " دیگری به جا نمی آوریم. این رهبرعربی که پوزه صهیونیسم را به خاک مذلت مالیده، افتخارش "امام خامنه ای " ماست و با این ید بیضا دست بوس مولای ماست. بمیری با این فیلم ساختنت آقای مازیار میری. "کتاب قانون " نه نقد بدعت های غلط ما ایرانیان که نوعی وطن فروشی بود. "عماد مغنیه لبنانی " شاگرد "مصطفی چمران ایرانی " است. "لبنان " انگشت اشاره دست "ایران " است در چشم اسرائیل و شما این دست بزرگ را به آن انگشت کوچک فروختید. آی کسانی که به این فیلم پروانه صدور دادید! قبور شهدا را لگد مال کردید و پای تان رفت روی لاله ها. من خوب می دانم سران فتنه چرا به مولای ما حسادت می کنند. محبوب ترین فرد از نظر "سید حسن نصرالله "، این محبوب ترین فرد جهان عرب، مولا و مقتدای ماست. عجبا از این مهتابی ها که خود را در برابر حضرت ماه، ذی شعور، ذی نور می دانند. "تابناک " ماه ماست. نام مهتابی شما "نمناک " است و چون بصیرت ندارد، هزار بار ناز می کند تا روشن شود و نور دهد. کرم شب تاب، این روزها به جان واژه ها افتاده و خیال کرده با "فردا "، می تواند "آینده " را غصب کند. "الا ان حزب الله هم الغالبون ". الا ای خواص ادبیات و هنر! این عاشورا تمام شد و این بار ما اجازه ندادیم نهر علقمه از روی یتیمان حسین شرمنده باشد. ما نگذاشتیم شب پرستان، خورشید و ماه و ستاره ها را قطعه قطعه کنند. شما البته مختارید که باز هم سکوت کنید یا "مختار " باشید. ما در غیاب شما، فتنه یزیدیان را که حتی به عاشورا هم رحم نکردند، خواباندیم؛ اگر بنا بر ادامه سکوت است که هیچ و اگر قصد "مختار " کرده اید، آشوبگری باقی نمانده است؛ بر علیه نفس خود قیام کنید.
***
امام، ما را از پیله 22 بهمن در آورد و "پروانه " مان کرد؛ عده ای اما این روزها از پرواز خسته شده اند و دوباره می خواهند "کرم " شوند. چون رای با اکثریت است، فعلا حق با پروانه هاست. هنرمندی اما به گفتن جملات قشنگ نیست. بازی با کلمات رنگارنگ را من هم بلدم. من هنرم از همه شما ظریف تر است و چینی احساساتم زود ترک برمی دارد. لذا بر این نویسنده نازک طبع، شلاق نقد بلند مکنید. زحمت تان بیهوده است؛ پر فروش ترین اثر هنری جمهوری اسلامی، اصلا بیننده ای در داخل نداشت و همه بازیگر بودند و پرده این سینما به اندازه مساحت کل کشور بود. من نسبت به این اثر زیبا و به خصوص کارگردان آن بسیار حساس و متعصبم. پس در این "دل نوشت " اگر به هنرمندی جسارت شد همین جا اعلام می کنم؛ حرف هایی هست که باید با خون دل نوشت
با بزرگی صحبت میکردم و چون بحث داغ این ابام بحث دستگیری ریگی است به همین مناسبت چند دقیقه از وقتمان را که میشد برای مباحث بهتری صرف کرد صرف این بحث شد.
اینکه بزرگان گفته اند با بالاتر از خودتان بنشینید و برخیزید حکمتش همینه که چون بالاتر از ماست دستمان را میگیرد و بالا میکشد و البته وای به حال اون کسانی که دوستانشون مثل غل و زنجیر به پاهاشون میچسبند و در قهقرا نگهشون میدارند......بگذریم ایشان داستان ریگی را اینطور تاویل و تفسیر میکردندکه:
چوپانی داشت در دهستان از کوچه ای عبور میکرد و در دستش یک کیسه ای بود هر بیننده ای میانگاشت که آن خالی است.
سگی دوان دوان به طرف چوپان یورش برد و همه انگاشتند که الان است که پایی ،دستی ....از چوپان را گاز بگیرد و بدرد که چوپان با همان گونی خالی بر سر سگ کوفت.
سگ ناله کنان و زوزه کشان و عو عو کنان به سرعت فرا کرد و همگان متحیر شدند که گونی خالی با سگ چه کرد که اینچنین گریخت که اها نکته ای فرمود:
در گونی چیزی بود که فقط سگ و چوپان میدانند.
داستان ریگی هم همین است و آن کسی که باید بفهمد چه شد خودش فهمید و این ظفر بزرگ اطلاعاتی را فقط ایران فهمید و آمریکا و اسراییل و البته بدبخت ریگی که در داستان ما نقش سگ را داشت.
القصه.....
ارتش سایبری ایران ، که طی ماه های گذشته در پاسخ به هتاکی های جریان فتنه سایت های اینترنتی آنان را به طرز ماهرانه هک می کرد و در این راستا حتی موفق به هک کردن سایت توئیتر نیز شد ، اخیرا" سایت دکتر وحید یامین پور ، مجری محبوب و ارزشی صدا و سیما را نیز هک کرده است!
البته هک کردن کردن سایت یامین پور توسط ارتش سایبری ایران ، با ماهیت هک کردن سایت های دیگر متفاوت است و این اقدام به عنوان تشکر از برنامه های زیبای یامین پور صورت گرفته است! در جملاتی که بر سایت هک شده سایت یامین پور نقش بسته ضمن تشکر از او آمده است: «مطمئن باشید که اجز کارهای ارزنده را خدا خواهد داد.خواستیم اینگونه تشکر کنیم جلوه اش بیشتر است.»
این هم یک نوع تشکر است دیگر!