سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را از گناهانْ حفظ می کند و پاداشش را برابر چشمانش می نهد . [امام صادق علیه السلام]

....راهی

Powerd by: Parsiblog ® team.
ویژگیهای دوست واقعی در شرح حدیثی از امام صادق (ع)(دوشنبه 89 دی 20 ساعت 7:36 عصر )
در درس خارج فقه امروز حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حدیثی از حضرت امام جعفرصادق (ع) بیان و «ویژگی‌های دوست واقعی» با توجه به این حدیث، شرح شد.

 شرح حدیثی از حضرت امام جعفر صادق (ع) توسط مقام معظم رهبری در جلسه درس خارج فقه در تاریخ 20 دی‌ماه 89 (پنجم صفر 1432) بیان شد که به شرح زیر است:

«الإمامُ الصّادقُ علیه‌السلام: لاتَکونُ الصَّداقَةُ إلّا بِحُدُودِها فَمَن کانَت فیهِ هذهِ الحُدودُ أو شَی‌ءٌ منْها فَانْسِبْهُ اِلى الصَّداقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فیهِ شَىء وإلّا فلا تَنسِبْهُ إلى‌ شَی‌ءٍ مِن الصَّداقَةِ فَأوَّلُها أن تکونَ سَرِیرَتُهُ ‌و عَلانِیَتُهُ ‌لکَ واحِدَةً والثانیةُ أن یَرى‌ زَینَکَ زَینَهُ وشَینَکَ شَینَهُ والثالثةُ أن لا تُغَیِّرَهُ علَیکَ وِلایَةٌ ولا مالٌ والرابعةُ لا یَمنَعُکَ شَیئاً تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ والخامسةُ وهی تَجمَعُ‌هذهِ الخِصالَ أن لا یُسلِمَکَ عِندَ النَّکَباتِ.» (شافی، ص 651)
فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت (1) مرزهائى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شى‌ء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
«و من لم یکن فیه شى‌ء منها فلا تنسبه الى شى‌ء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
«و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا می‌کنید، یا یک کار برجسته‌اى می‌کنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى می‌کند برطرف کند، سعى می‌کند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
«و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضى‌ها اینجورى‌اند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگى‌اى، چیزى می‌رسند، آدم مى‌بیند اصلاً نمی‌شناسند آدم را. اصلا نمی‌شناسد، کانّه نمی‌شناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیده‌ایم آدم‌هایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
«و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمى‌آید، از تو دریغ نکند. خدمتى می‌تواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیه‌اى، هر کار می‌تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
«و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبت‌ها و رویگردانى‌هاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارى‌اى دچار شدى، سختى‌اى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختى‌ها دیگر ـ حالا در زمان ما ملاحظه می‌کنید؛ سختى‌هاى سیاسى و سختى‌هاى اقتصادى و حیثیتى و همه چى هست دیگر؛ انواعش را داریم مى‌بینیم، که در گذشته در دوران‌هائى اینها را نمی‌دیدیم، لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحان‌ها فراوان است ـ [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    ویژگیهای دوست واقعی در شرح حدیثی از امام صادق (ع)(دوشنبه 89 دی 20 ساعت 7:34 عصر )

    خبرگزاری فارس: در درس خارج فقه امروز حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حدیثی از حضرت امام جعفرصادق (ع) بیان و «ویژگی‌های دوست واقعی» با توجه به این حدیث، شرح شد.

    به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شرح حدیثی از حضرت امام جعفر صادق (ع) توسط مقام معظم رهبری در جلسه درس خارج فقه در تاریخ 20 دی‌ماه 89 (پنجم صفر 1432) بیان شد که به شرح زیر است:

    «الإمامُ الصّادقُ علیه‌السلام: لاتَکونُ الصَّداقَةُ إلّا بِحُدُودِها فَمَن کانَت فیهِ هذهِ الحُدودُ أو شَی‌ءٌ منْها فَانْسِبْهُ اِلى الصَّداقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فیهِ شَىء وإلّا فلا تَنسِبْهُ إلى‌ شَی‌ءٍ مِن الصَّداقَةِ فَأوَّلُها أن تکونَ سَرِیرَتُهُ ‌و عَلانِیَتُهُ ‌لکَ واحِدَةً والثانیةُ أن یَرى‌ زَینَکَ زَینَهُ وشَینَکَ شَینَهُ والثالثةُ أن لا تُغَیِّرَهُ علَیکَ وِلایَةٌ ولا مالٌ والرابعةُ لا یَمنَعُکَ شَیئاً تَنالُهُ مَقدُرَتُهُ والخامسةُ وهی تَجمَعُ‌هذهِ الخِصالَ أن لا یُسلِمَکَ عِندَ النَّکَباتِ.» (شافی، ص 651)
    فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت (1) مرزهائى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شى‌ء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
    «و من لم یکن فیه شى‌ء منها فلا تنسبه الى شى‌ء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
    «و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا می‌کنید، یا یک کار برجسته‌اى می‌کنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى می‌کند برطرف کند، سعى می‌کند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
    «و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضى‌ها اینجورى‌اند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگى‌اى، چیزى می‌رسند، آدم مى‌بیند اصلاً نمی‌شناسند آدم را. اصلا نمی‌شناسد، کانّه نمی‌شناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیده‌ایم آدم‌هایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
    «و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمى‌آید، از تو دریغ نکند. خدمتى می‌تواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیه‌اى، هر کار می‌تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
    «و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبت‌ها و رویگردانى‌هاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارى‌اى دچار شدى، سختى‌اى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختى‌ها دیگر ـ حالا در زمان ما ملاحظه می‌کنید؛ سختى‌هاى سیاسى و سختى‌هاى اقتصادى و حیثیتى و همه چى هست دیگر؛ انواعش را داریم مى‌بینیم، که در گذشته در دوران‌هائى اینها را نمی‌دیدیم، لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحان‌ها فراوان است ـ [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟(سه شنبه 89 آذر 9 ساعت 8:25 عصر )

    علیرضا قزوه! استاد مسلم ادبیات ایران زمین و کسی که به اعتقاد نه امثال بنده که به اعتقاد اساتید بزرگ ادب پارسی جای شاعران بزرگ اهل بیت(ع) چون محتشم و عمان سامانی و... را گرفته است و انشالله که این تراوش روزافزون باشد.

    او ثابت کرد که پای آرمانهایش ایستاده است و در فتنه اخیر گرچه اکثر اوقات را در هندوستان و دهلی مشغول انجام وظیفه بودند اما پا به پای نظام و آقا ایستادند و البته در مقایسه با خیلیهایی که در ایران هم بودند و حتی لبی نجنباندند، از اهالی هنر، قدر او بیشتر معلوم میشود و این است هنر واقعی و اسلامی؛ هنری که قرار است در مشکلات و موانع هم همراه اسلام بماند نه فقط در جشنواره ها و در هنگامه پخش سکه ها و سله ها!

    حتما به وبلاگش مراجعه کنید و آفرینشهای بسیار عالی، شفاف،قوی،شجاعانه و بی نظیرش را در آن ایام ببینید.

    اکنون هم به بهانه استقبال محرم آقامون یک شعر زیبا از ایشان را تقدیم میکنم:

     

    از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟

    یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟

    بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

    بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟

    اشهد ان لا...شهادت اشهد ان لا ...شهید

    محشر الله الله است می دانی چرا؟

    یک بغل باران الله الصمد آورده ام

    نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟

    راه عقل از آن طرف راه جنون از این طرف

    راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟

    از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست

    فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟

    از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید

    انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟

    از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد

    باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    نامه آیة الله منتظری به مقام معظم رهبری(شنبه 89 آذر 6 ساعت 7:4 عصر )

    واقعا که تاریخ چقدر درس آموز است و هر از چندگاهی اگر نگاه عبرت آموزانه به آن داشته باشیم چراغهایی فرا روی ما روشن خواهد شد.

    نامه ای را اتفاقی دیدم که برایم خیلی جالب بود که گفتم شما هم بی نصیب نمانید.

    هر عبرتی خواهید گرفت به عهده خودتان!

    متن پیام آقای منتظری
    بسم الله الرحمن الرحیم
    جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید علی خامنه ای رهبر منتخب جمهوری اسلامی ایران دامت برکاته
    پس از سلام و تحیت و تسلیت به مناسبت ضایعه جبران ناپذیر و مصیبت عظمای عالم اسلام ، ارتحال روح خدا ، پیشوای عالیقدر آزادگان و مستضعفان جهان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قائد عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ( قدس سره الشریف ) که به همه جهانیان درس فداکاری و مبارزه و قیام در برابر طاغوت ها و مستکبران را آموخت ، از خداوند قادر متعال مسئلت می نمایم جنابعالی را که فردی لایق و متعهد و دلسوز و در دوران مبارزات و انقلاب تجربه ها آموخته و همواره مورد حمایت رهبر بزرگ انقلاب بوده اید در انجام مسئولیت خطیر رهبری که مجلس خبرگان به جنابعالی محول نموده است یاری نماید تا إن شاء الله موفق شوید به کشور و به ملت مسلمان ایران که در راه تحقق اهداف و آرمان های انقلاب این همه گذشت و فداکاری از خود نشان داده و با همه وجود در صحنه انقلاب باقی است خدمات شایسته و سازنده ای انجام دهید و با حفظ سیاست نه شرقی و نه غربی در تقویت کشور و پیشبرد مبانی و موازین شرع مبین کوشش فرمایید و دشمنان خارجی و داخلی اسلام و کشور را از هر جهت ناامید و مأیوس نمائید.
    إن شاء الله در مسائل مهمه و سرنوشت ساز مشورت با حضرات آیات عظام و علماء اعلام و شخصیت های متعهد و آگاه مورد توجه خواهد بود.
    والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

    23/3/1368
    حسینعلی منتظری
     



    پاسخ مقام معظم رهبری به این پیام :
    بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏
    آیةاللَّه آقاى حاج شیخ حسینعلى منتظرى (دامت‏برکاته)
    پس از سلام و تحیت، از پیام تسلیت به مناسبت ضایعه‏ى عظیم جهان اسلام، ارتحال پیشواى آزادگان و امید مستضعفان حضرت امام خمینى (قدّس‏سرّه‏العزیز) و همچنین از دعاى خیر و اظهارات محبت‏آمیز نسبت به این‏جانب و تأیید اقدام مجلس محترم خبرگان، متشکرم.
    اکنون که امت بزرگ اسلامى و بخصوص ملت فداکار ایران، با مصیبتى بدین عظمت مواجه شده است، نخستین وظیفه‏ى ما و همه‏ى اقشار و آحاد مردم آن است که با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگى و همدلى و همزبانى، حرکت عظیمى را که امام بزرگوار و فقید ما آغاز کرده و مجاهدت و تلاش بى‏نظیرى را براى تداوم آن مبذول داشته بودند، ادامه دهیم و مطمئن باشیم که نصرت الهى شامل حال مؤمنان و نیکوکاران خواهد شد.
    از خداوند متعال، توفیقات جناب‏عالى را مسألت مى‏نمایم.
    سیّد على خامنه‏اى - 25/3/1368



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    یه گزارش تصویری خیلی ساده و توپ از اردوهای فصل رویش تابستان 89(جمعه 89 مهر 2 ساعت 11:39 صبح )

    سلام

    امسال هم به لطف خدا اردوهای فصل رویش البته به جای شمال توی همین شهرک سینمایی دفاع مقدس خودمون بیخ گوش تهران انجام شد که الحمدلله نزدیک به 4000 نفر از جوانهای خوب تهرانی و البته کمی هم شهرهای اطراف مهمان اردوهای 24 ساعته فصل رویش بودند که متاسفانه به دلیل محدودیت حجم ارسال تصاویر در وبلاگ امکان استفاده از تصاویر بیشتر و یا با کیفیت بالاتر نبود؛ بنابراین شما فعلا همین اندک را بپذیرید و اگر اطلاعات بیشتری لازم داشتید و یا دوست داشتید که بیشتر از این مدل اردوها بدونید خبر بدید در خدمت هستم.

    و اما گزارش:

    1- بچه ها وارد شهرک میشدند هر روز ساعت 8 صبح و بهد از تحویل بسته فرهنگی و کلاه و چفیه و این  جور چیزها بایک وسیله مدرن برای بازدید از لوکیشن سریال حضرت یوسف حرکت میکردند ببینید:                                                  

         2- یه بازدید حسابی از معبد آمون، قصر آمن هوتب، شهر طبس، روستای کنعان، روستای فدان، و خلاصه هرچیزی که شما توی سریال دیده بودید را به صورت واقعی داشتند و البته برادران راوی مفصل توضیح میدادن و بازهم البته برادارن طلبه از داستان حضرت یوسف میگفتند ببینید:

     

     

     

     

     

     

     

    یه نکته را بگم اونم این که قرث یه کارگردان متعهد با غیر متعهد اینه که بعد از قریب به حداقل 7 سال تمام دکورها و لوکیشنهای این سریال سالم هستند و امکان ساخت فیلهای دیگری هم در آنها وجود داره دلیلش هم اینه که خیلی محکم و با مصالح واقعی ساخته شدن و البته با هزینه ای بسیار کمتر از خیلی فیلمهای دیگه در حالیکه خیلی از فیلمها دکورشون عمرش از فیلمشون هم کمتره!

    3-خلاصه اینکه فضا خیلی صمیمی و راحت بود ببینید:

     

     

      4-بازدید که تموم میشد تازه بچه ها میرفتند برای آب بازی مفصلی که توی دریاچه پشت سد براشون تدارک دیده شده بود ببینید:

    قایق سواری

     

     

     

     

     

     

     

    5-آب بازی که یه جور نیست خیلی مدل داره

    اینم یه مدل دیگه ببینید:

                                                                                        

    جت اسکی سواری با چاشنی خشونت

     

     

       6-تازه مدلهای دیگه هم داره ببینید:

     

    آب بازی تنبلها

     

     

     

     

     

     

     

    7-البته همونطور که گفتم خیلی بلاها سر بچه های مردم درمیاوردن که بخاطر محدودیت حجم وبلاگ

    متاسفانه بیشتر از این تصاویر را نمیتونم براتون نمایش بدم.

    القصه نماز و نهار و استراحت هم که اساسی براه بود جاتون خالی تازه کلی فیلم پخش میشد کتاب

    اساسی براه بود و از همه مهمتر اینکه وقتی بچه ها از اون گرمای تابستون وارد محل استراحتشون میشدن به برکت کولرهای گازی بزرگی که کار گذاشته شده بود جگشون حال میومد خلاصه دو غروب هم بچه‏هایی را که جلوی اسمشون نوشته شده بود بچه مثبت سوار هلیکوپتر فوق سبک یا همون جایروپلن میکردن که نگو و نپرس که خیلی حال میداد پرواز را اون هم با این مدل پر هیجانش تجربه کرد ببینید:

    جایروپلن  

     خلاص جای همه شما خالی بود که امیدوارم برای سال بعد و تابستون بعدی بتونیم خدمت شما هم باشیم راستی باید بگم این گزارش خیلی ناقص بود و نشد همه چیز را بنویسم مثلا اینکه برای بچه ها یه برنامه پیاده روی و رزم شبانه مفصل همراه با پذیرایی اساسی با انواع انفجارات تدارک دیده شده بود و یا مثلا برنامه بازدید از لوکیشن فیلمهای دفاع مقدس مثل اخراجیها و درچشم باد و ... و مثل اختتامییه و افتتاحیه اردو و مثل عکاسی از هر نفر در قسمتهای مختلف اردو و چاپ و هدیه عکس برای یادگاری در انتهای اردو و ..... که نه حوصلش را داشتم و نه حجم ارسال تصاویرش را .

    ضمنا اگه یادتون باشه اول تابستون توی همین وبلاگ قول داده بودم اردو راه بیافته و الحمدلله خدا کمک کرد و راه افتاد که امیدوارم همه قولهایی که برای پرکردن اوقات فراغت به جوانها و نوجوانها قول داه شده بود اجرا شده باشه. امیدوارم...!!!

     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    جبهه جنگ نرم کجاست؟(جمعه 89 شهریور 26 ساعت 9:45 عصر )

    غروبهای جمعه علاوه بر اینکه خاصیت ویژه دلتنگی برای همه مخصوصا بچه مسلمونا و خصوصا شیعه‏ها را داره یک خاصیت دیگه هم برای کسایی که بیش فعال هستند و توی 24ساعت همیشه خدا چند ساعت برای کار کردن کم میارن هم داره اونم اینه که احساس بیکاری و خستگی میکنند البته خیلی بیشتر از زمانی که شبانه روز فعال هستند.

    اندر خواص همین ساعات خاص اینکه اکثرا تنها فرصت برای یه دور زدن توی سایتهایی که عضو هستم و جاهایی که باید آپدیت بشن و .... مثل همین «راهی» دربدر توی همین وقت اتفاق میافته.

    خلاصه یا بقولی القصه اینروزها که طبق فرمایش حضرت جانان(مقام معظم رهبری روحی فداه) ایام جهاد فرهنگی یا همان جنگ نرمه امثال ماها که لباس روحانیت به تن داریم و یا در حوزه فعالیتهای فرهنگی توفیق سربازی داریم خیلی مورد مراجعه کسانی هستیم که با دغدغه انقلااب و اسلام علاقه به فعالیت دارند و یا حتی فعال هستند ولی سوالاتی پیرامون همین مباحث دارند که در این جهاد نرم یا جهاد فرهنگی آیا دقیقا آنجایی که باید باشیم هستیم؟ آیا به درستی وظیفه‏مان را انجام میدهیم؟ و سوالاتی از همین دست...  .

    امروز اگر لایق بدونید و بتونم میخواهم در این مورد لااقل نظر خودم را بیان کنم که اگر درست و مورد پسند بود که خوب الحمدلله وگرنه نقد و حک و اصلاح کنید.

    به عقیده بنده اولین خاکریز و مهمترین خاکریز جبهه جهاد فرهنگی که کلیدی‏ترین خاکریز هم هست و اگر از دست برود قطعا همه خاکریزهای دیگر هم از دست خواهند رفت و اگر  حفظ شود هیچ وقت شکست نخواهیم خورد؛ خاکریز درون و وجودمان است که باید مدام از آن پاسداری و محافظت و نگهبانی کرد. اگر این خاکریز حفظ شد تازه فرصت پیدا خواهیم کرد تا قدم برداریم و به مراحل دیگر وارد بشویم.

    حتما فرمایش حضرت رسول(درود خدا بر او و جانمان فدایش باد) را به خاطر دارید آنوقت که با اصحاب از جهادی و جبهه جنگی برمیگشتند و در جواب سوالی که حال که جنگ تمام شده است چه باید کرد؟  سخنی به این مضمون که تازه از جهاد اصغر فارغ شدید و وارد جبهه جهاد اکبر شدید فرموده باشند؛ این بیان بسیار ارزشمند به نظر بنده منیفست و منشور جهاد نرم است که اگر به آ‏ن پایبند بوده و عمل کنیم باید بگویم مطمئن باشید که در وسط معرکه هستید و دقیقا آنجایی قرار گرفته اید که باید باشید.

    احتمال دارد بعضیها مناقشه کنند که این نوع نگاه بنده به جهاد فرهنگی و این برداشت از این فرمایش نورانی ختو به عرفان گریز میشود نه عرفان ستیز؛ توضیحا اینکه عرفان گریز همان عرفانی هست که میگوید دامن دین از سیاست باید پاک بماند و متدینین را به سیاست چه کار؟ و عرفان ستیز عرفان امام(که همه وجودم فدایش باد) است که دینداری را در متن معرکه و در بطن حادثه‏ها میدید و تجویز و میکرد و پیروان متکبش هم شهدا هستند.

    در جواب مناقشه این رفقا استدلال بنده این است که این جهاد با درون اگر درست انجام شود نتیجه‏اش این میشود که نه تنها در مسائل و مشکلات و حوادث و ... جامعه اسلامی به گوشه‏ای نخواهی خزید که اتفاقا بخاطر دین داریت و مبازره‏ای که قبلا با خودت کرده‏ای که البته همیشه میکنی و خواهی کرد، بیشتر از بقیه مشکلات و موارد مسلمین برایت اهمیت خواهد داشت؛ آنوقت میشوی امام امت که همانقدر که به فکر آب و نان احمد و مصطفایش بود حتی بیشتر از آن، درد و رنج روستا و کپرنشینان دهات دورافتاده ای که در ممالک اسلامی بودند اما در فقر و استضعافی که طاغوت برایشان به ارمغان آورده بود دست و پا میزدند آزارش میداد و البته درمورد فلسطین و لبنان هم بخاطر اینکه در کشور او نبودند و یا حتی شیعه هم بعضا نبودند هیچ دلیل موجهی نبود که قانعش کند شب که میخوابد خواب راحتی داشته باشد. صد البته در عرفان گریز آموزه‏های عرفانی و دستورات دینی بشتر دستاویزی برای فرار از ناکامی ها و دشواریهاست؛ که یادمان نمیرود در همین کشور خودمان خیلیها از همین آقایان جبهه نرفتند تا برای اسلام حفظ شوند.

    اولین مقوله‏ای که در جهاد با خود داریم این است که درد و رنج دیگران را بر خود اولویت دهیم اصلا خود را نبینیم و فقط دیگران را ببینیم، حتی ضرب‏المثل کسانی که پشت خاکریز جهاد با خود قرار گرفته‏اند با کسانی که در پشت خاکریز خودسازی سنگر گرفته‏اند تا آسیبی نبینند و همه‏ی دین را برای خودشان و به نفع خودشان مصادره میکنند فرق دارد اولیها چراغی که به خانه همسایه چه برسد به مسجد رواست؛ را برای خانه خود روا نمیدانند اما دومیها حتی با وجود اینکه خانه‏شان چراغهای پرنور هم دارد چراغ مسجد را به خانه میبرند چه برسد به چراغ خانه همسایه! و چه عجب که در مخ همه ما هم فروکرده اند به غلط که: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

    و باز البته یادمان نمیرود داستانی را که از مادرمان فاطمه زهرا(که همه عالم فدای او باد) برایمان نقل شده است که او در دعا(و البته در همه امور) نه اینکه دیگران را بر خود مقدم میداشت که اصلا فقط برای دیگران دعا میکرد و خود را فراموش کرده بود.

    خودسازی و جهاد اکبری که مبانی‏اش را از ائمه(که درود عالمیان بر آنها) گرفته باشد هیچگاه نمیتواند در گوشه‏ای فقط برای خودش باشد که البته ما معتقدیم این امکانپذیر نیست بلکه هرکسی یا در جبهه خداست یا در جبهه شیطان حالا شما بیابید کسی که در جبهه اولیای خدا ننباشد جایش کجاست!

    کسی که درون خود را درست ساخته باشد و فونداسیون آن درست پیریزی کرده باشد سنگینی طاقت فرسای بندگی خدا را تحمل خواهد کرد البته نه اینکه بندگی خدا طاقت فرسا و سخت باشد که شیرین تر از آن را تصور هم نمیتوانیم بکنیم بلکه باید بین سنگینی و سختی باید تفاوت قائل شد که آمده است در کلام خدا که وقار و بزرگی مومن به قدری است که خدا در دل اوست و عرش و قصرهای و محل حکومت خدا در دل اوست و باری را که کوهها نمیتوانند بکشند او تحمل میکند؛ آیا برای این سنگینی چه زیرساختی لازم است؟

    اجازه بدهید بیش از این در بیرون از خودمان دنبال هیچ چیزی نگردیم و برای پیدا کردن هرچیزی که در دیگران و بیرون از خودمان دنبال آن میگردیم به خودمان برگردیم و مطمئن باشیم بی‏جواب نخواهیم بود. اگر این اصل را رعایت کنیم آنوقت خدا هم دستبکار خواهد شد و راه را به ما نشان میدهدکه فرموده است: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب.

     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    باز هم فصل رویش(شنبه 89 تیر 5 ساعت 12:49 عصر )

    باز هم فصل رویش البته این دفعه از نوع سینماییش

     کانو رانی

    مقوله اردو و البته با کمی نگاه کلان تر مقوله اوقات فراغت متاسفانه در کشور ما اصلا مورد توجه نبوده و البته در مواردی هم که توجه با آن شده است اگر نگوییم کاملا اثر معکوس داشته است به آن هدفی که نظام آن را دنبال میکند نرسیده است.

    با کمی بررسی در این حوزه و با اندک تفحصی خواهیم دید که در همه کشورهایی که میدانند به کجا قرار است بروند و خودشان برای خودشان تصمیم میگیرند برای همه سنین و البته به صورت ویژه تر برای سنین نوجوانی و جوانی برنامه هایی اردویی مفصل، هدفمند،متناسب و... دارند.

    گاهی که با بعضی مدیران سر درد دل و صحبت باز میشود و قرار میشود در این زمینه حرکتی صورت بگیرد اول چرتکه به دست میشوند و تعداد نفر روز ضربدر تغذیه و ضربدر اتوبوس و ضربدر خیلی چیزهای دیگر نتیجه این میشود که بازهم مثل همیشه یک پیاده روی ساده به اطراف شهر و همین و البته از آنجایی که مردم دیگر دستمان را خوانده اند بصورت طبیعی چون میدانند که اردو یعنی چه(البته از منظر ما) در برنامه شرکت نمیکنند و در نتیجه جمعه ماها را هم خراب نمیکنندو....  .و البته قابل توجه است که امروزه صنعت اردو و توریست یکی از پر درآمدترین حرفه‏های دنیابه شمار میرود و هستند کشورهایی که درآمد اصلیشان از طریق همین اردوست!

    باز هم هزار البته که موقع آمار داردن مثلا یک اردوی 50 نفره را 500 نفر اعلام میکنند به این صورت که مثلا اگر این تعداد 10 ساعت در اردو بوده‏اند تعداد افراد را ضربدر مقدار ساعات اردو کرده و تعدا 500 نفر ساعت را در آمار رسمی اعلام میکنند اگر هم شاهد مثال میخواهید برای امتحان همین امسال تابستان که به پاییز رسید شما فقط یک هفته آماری را که مسئولین اعلام میکنند باهم جمع کنید خواهید دید که از 20،000،000 نفر جوان کشور مسئولین زحمتکش 100،000،000 نفر اردو برده‏اند تازه با این همه کارهایی که انجام داده‏اند آنقدر وقت اضافی هم آورده اند که توانسته‏اند 2 ماه مرخصی تابستانی بروند و در اماکن مختلف مذهبی مثل کیش و شمال و ... از خدا بخواهند که ایکاش این مملکت جوانان بیشتری داشت تا بتوانیم این توان باقیمانده را صرف خدمت به آنان کنیم!

    بگذریم باور کنید که اصلا دوست ندارم  مأیوس کننده صحبت کنم و به قول امروزی‏ها پالس منفی منشر کنم اما اینها را میگویم تا به یک جمعبندی درست برسیم.

    احتمالا بدانید که بیشترین و بهترین اردوگاههای کشور متعلق بهوزارت آموزش و پرورش است و البته حتما خواهید گفت که دستوریزاد به این نظام و دستمریزاد به این مسئولین فعال و فرهنگی و دلسوز و دارای تفکر عمیق و استراتژیک!

    بله درست است آفرین به این مسئولین و صد آفرین، مسئول خوب و نازنین! که با این همه اردوگاههای در اندشت که همگی یادگار رژیم منحوس پهلوی است که قرار بوده است فرزندان دختر و پسر من و شما را بصورت مختلط در اردوهای پیشاهنگی مرید و چاکر اعلاحضرت کنند و خداوند به خاطر اخلاص و زحمات امام عزیزمان در اختیار نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار داده است، به جوانان و نوجوانانمان فقط احترام گزاشتن به همدیگر با دو انگشت به روش مخصوص با دقت و ظرافت تمام که خدای نکرده اشتباه نشود بعلاوه سه چهار روز علافی یاد میدهند.

    خدا را شکر که مسئولین محترم لطف کردند و اردوگاههای دیگری نساختند و والا همین یک ذره کارهای فرهنگی نهادهای دیگر هم خنثی میشد.

    راستی یادم رفت بگویم که اعلاحضرت ملعون تمام فعالیتهای مربوط به جوانان و نوجوانان را با مشاوره کارشناسان خبره روسی که 50 سال تجربه کار فرهنگی!داشتند انجام میداده و باید احسنت گفت که برای ساحت فکری سرمایه های این مملکت چقدر ارزش قائل بوده و حاضر بوده برای تربیت آنها به سبکی که خودش لازم دارد اینهمه هزینه کند.

    دوستی دارم در اداره پست قم که سابقه خدمتی بسیار زیادی دارد و از جوانان نخبه و فرهیخته این مملکت در دوران ستمشاهی بوده که وقتی باب درد دلش در عدم ارائه خدمات پستس مناسب به نهادهای دولتی و غیر دولتی فرهنگی در اداره پست باز شد گفت: در همین قم که عش آل محمد است رد زمان آن ملعون 17000 جوان را شناسایی کرده بودند و برایشان بصورت ماهانه بسته‏های فرهنگی و کتاب توشط نهادی که لازم نیست اسمش برده شود اما جهت اطلاع زیر نظر مستقیم دربار اداره میشد فرستاده میشد البته نه کتابهای دست چندم و بنجول که متابهایی که کارسناسان خبره تربیتی روی آن نظر داده بودند تا تیرشان مستقیم به هدف بخورد انوقت رد همین نظام مقذسمان نامه ها و بسته های فرهنگیمان را باید به با آین که پول پستش را هم میدهیم باید به برایش جداگانه نذر و نیاز کنیم تا به مقصد برسد و صد البته که ..... .

    بگذاریم و بگذریم.

    الغرض، جمعی از رفقای طلبه و دانشجو که اتفاقا همه این چیزها را میدانند، موتورشان روشن شده که بالاخره باید کاری کرد و آستین‏ها را بالا زده‏اند و مشغول کار شده‏اند(قابل توجه دوستانی که میگویند نباید حرفهای نا امید کننده زد) و مدل اردوهای فصل رویش را ابداع و اجرا کرده‏اند.

    شاه بیت اردوهای فصل رویش پرداختن به حس هیجان طلبی جوانان و بهره برداری از امکانات راکد و موجود نظان برای این امر است.

    شاید هر شهری پادگانهای مختلف، سدها، دریاچه‏ها،رودخانه‏ها و فضاهایی از این دست که قابلیت استفاده برای برگزاری برنام‏هایی متناسب با حس مهم و حیاتی و بسیار قابل توجه و مورد نیاز جوانان یعنی حس هجیان و شور و نشاط و تحرک و پویایی را داشته باشند؛ این دققا نقطه شروع کار ما بود.

    چون الآن در صدد بیان گزاریش نیستم فقط برنامه امسال را بیان میکنم که نوشه‏ام بیش از هم مطول نشود.

    جت اسکی

    یکی از همین ظرفیتهای موجود که قابلیتهای بسیار بالایی هم دارد، شهرک سینمایی انقلاب و دفاع مقدس در اتوبان قم و تهران است که علاوه بر جذابیت خاص برای قشر مخاطب بخاطر تولید بسیاری از فیلمهای سینمایی محبوب جامعه در آن مکان، مزیتهایی نظیر دریاچه بسیار بزرگ و عالی، لوکیشن فیلهای مختلف مثل سریال حضرت یوسف و...، امکان برگزاری رزم و تیراندازی، نزدیکی به قم و تهران، امکان استفاده از امکانات و وسائل پروازی سبک و ... دارد.

    با بهره‏برداری از این فضا با همکاری مدیران بنیاد روایت و عزیزان شهرک سینمایی و همچنین مدیران هلال احمر و دوستان در فرماندای شهر ری امسال تابستان انشالله برنانه اردوهای فصل رویش با رویکردی جدید و متفاوت و برنامنه های جذاب و تأثیرگذار برای عموم جوانان بین 18 تا 25 سال اجرا خواهد شد.

    برنامه هایی نظیر قایق سواری البته از نوع تندروهایش، جت اسکی سواری، کانو رانی، شنای استقامت، اشنایی با غواصی و شنا با لبای مخصوص غواصی، بازدید از فضاهای جذاب شهرک سینمایی، کایت سواری، جایروپلن(هلی ک.پتر کوچک 2 نفره) سواری، جنگ جوان با برنامه‏های معنوی و فرهنگی و متنوع، برنامه بسیار جذاب رزم شبانه و روایت 8 سال دفاع مقدس بعد از آن، و سایر برنامه های جذاب و سالم و فرهنگی در این اردوها اجرا میشود تا برای اولین بار شاهد باشیم که بجز خواص و نورچشمی‏ها و آقازاده ها هم امکان استفاده از فرصتای و امکانات نظام را دارند؛ آنوقت شاهد خواهیم بود که انشالله به فضل الهی انس و الفتی عمیق و ناگسستنی بین جوانان و نظام مقدس جمهودی اسلامی که همه هدفش ارتقاء مردم است برقرار خواهد شد که با هیچ چیز مثل قربان صدقه‏های خشک و خالی‏ای که دشمنان نثار میکنند نظام را رها نخواهند کرد و پای همه آرمانهای آن خواهند ایستاد؛ فقط کافی به جوانها(نه برای بیالن کار به مسئولین) ثابت کنیم که برایمان مهم هستند البته به صورت واقعی.

    راستی به این دو تا سایت هم سربزنید شاید اطلاعاتی از فصل رویش دستتان بیاید:

    www.faslerouyesh.ir

    www.javananerey.com

     قایق تندرو

    ملاحظه:1- مقام این دستنوشت مقام بیان کاستیها و مشکلات است لذا قدرناشناسی فعالیتهای انجام شده تلقی نشود اما امام به ما یاد داد که به کم قانع نشویم  

              2-منظور از مسئولین همانهایی هستند که که خوتان میدانید والا هستند مسئولینی که تمام زندگی خوشان را برای نظام گذاشته‏اند

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    موازی کاری فرهنگی(پنج شنبه 89 اردیبهشت 2 ساعت 7:22 عصر )

    یادم میاد بچه تر که بودم پیرمردها و پیرزنها را که کمک میکردم از خیابان رد بشن یا وقتی پاکت میوشون را براشون تا در خونشون میبردم میگفتن «الهی پیربشی پسرم» ویا اینکه میگفتن «خدا عاقبتت را بخیر کنه» یا اینکه «خدا به درد چه کنم چه کنم دچارت نکنه».

    دیروز یه جلسه ای بودیم یه دوستی یک جمله از آقا برامون خوندن که مضمونش این بود که هر کسی در هر کاری از کارهای فرهنگی داره کار میکنه این دقیقا همون کاریه که باید بکنه و اینکه هیچ کار موازی نداریم و در حوزه فرهنگ آنقدر کار زمین مانده داریم که هیچ کاری موازی و تکراری و زیادی نیست.

    حالا اگه بخوام این دو قسمت متن یا همین دو پاراگراف را به هم ربطشون بدم باید بگم که متاسفانه بعضی از دوستانی که در جبهه فرهنگی مشغول نبرد هستند و در این خط مقدم میجنگند هر از چندگاهی دچار بیماری چه کنم چه کنم و کمبود انگیزه میشوند و تصور میکنند که کارشان فایده ندارد و یا اینکه تکراریه و یا اینگه اون کاری نیست که باید بکنندو کلی بهانه ها و حرفهای از این دست.... .

    اون جمله آقا را که شنیدم بقدری برام تعیین کننده و راهبردی بود که گره بسیار بزرگی را برایم گشود و سرفصل جدید و نگاه نویی را برایم ایجاد کرد.

    البته که ما معتقد نیستیم که رهبری آن هم نه رهبری معمولی بلکه ولی فقیه و نائب امام زمان(عج) هیچگاه برای دلخوشی کسی و یا برای تعارفات معمولی و دلخوشکنانه کلمه ای بر زبان نمیاورد و اینکه برای کارهای فرهنگی تعابیری اینچنین دارند معلوم میشه که هنوز خیلی کارداریم که زمین مانده است و باید فعالیت کرد.

    امیدوارم روزی برسد که از آقا بشنویم که در حوزه فرهنگ از عملکرد نهادهای فرهنگی راضی هستند.

      



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    اینجا تهران نیست...(سه شنبه 88 اسفند 18 ساعت 6:59 عصر )

    یک کلیپ خوشمزه از اردوهای راهیان نور که هم برای اونایی که تا حالا ایناردوخا را رفتن و چه اونایی که نرفتن میتونه مفید باشه.

    اگه دیدید و مفید بود و نظری هم داشتید دریغ نکنید.

    التماس دعا

    راستی فیلم را از لینک زیر دانلود کنید.

    www.talayedaran.ir  



  • کلمات کلیدی : پ
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    همیشه پای یک "ظن " در میان است(چهارشنبه 88 اسفند 12 ساعت 11:59 عصر )
    حسین قدیانی

    من این بار روی سخنم با خواص ادبیات و هنر است که در فتنه اخیر قبول نشدند ولی هنوز با "تعهد "، عهدشان باقی است. آقای سید مهدی شجاعی عزیز! یادتان هست که سالیان پیش آمدم و با شما در اتاق کوچک تان در "نیستان " گفت وگو کردم و شما برایم از تنهایی و غم و رنج شیعه گفتید؟ مصاحبه اش هنوز هست. یادتان هست که گفتید اگر "پیام آقا " برای شما به مناسبت درگذشت دخترتان "عاطفه "، نبود هرگز به تسلا نمی رسیدید؟ یادتان هست که گفتید من روزی این محبت آقا را جبران خواهم کرد؟ هشت ماه فتنه علیه علمدار انقلاب شد و شما، این محبت آقا را جبران نکردید. کی و کجا از شما صدایی درآمد؟ گیرم که من از "ولایت فقیه " بد دفاع می کنم، شما به میدان بیا و خوب دفاع کردن از رهبری را به چون منی یاد بده. "نیستان " چرا سکوت کرده با وجود این همه نی؟ "بشنو از "نی " چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند ". آقای شجاعی عزیز! "نشنو از نی، نی حصیری بی نواست/ بشنو از دل، دل حریم کبریاست/ نی بسوزد خاک و خاکستر شود/ دل بسوزد خانه دلبر شود ". خالق "کشتی پهلو گرفته "، چرا این روزها خوابش گرفته؟ آقای
    شجاعی عزیز، که هنوز هم با آثارتان انسی دیرینه دارم. می دانید؛ "همیشه پای یک زن در میان نیست "، بلکه "همیشه پای یک "ظن " در میان است ". پای یک سوء ظن. شما می توانید منتقد احمدی نژاد باشید اما معتقد بودن تان را به اصل نظام حفظ کنید. هیچ کس دفاع شما از اصول و ارزش ها را به پای دفاع شما از رئیس جمهور نخواهد نوشت. من دلم از خواص ادبیات، خون است.

    تیراژ خونی که با سکوت تان به دل ما کرده اید، از تیراژ آثارتان هم بیشتر شده. در این "غزوه " به جز "قزوه "، کدام تان پای "تنگه احد " ایستاد و از "غزه " دفاع کرد و خود را به غنیمت نفروخت؟ کجا بودی آقای مجید مجیدی؟ گناه شما ساختن فیلم تبلیغاتی برای موسوی نبود؛ گناه تان این است که "آواز گنجشک ها " را در "کهریزک " شنیدید اما نعره نکره صاحب شیر خر را در "BBC " بر سر "بچه های آسمان " نشنیده گرفتید.

    حیف "بدوک " نبود که چو "بید مجنون " بر سر ایمان خویش به انقلاب، بلرزد؟ چطور است که کلاس گذاشتن برای سیمای جمهوری اسلامی را بلدید اما یک کلمه حاضر نیستید برای رسانه های دشمن کلاس بگذارید؟ آیا اگر "جمهوری اسلامی " نبود، رژیم ستمشاهی به شما این اجازه را می داد که فیلمی "به رنگ خدا " بسازید یا آثارتان باید به رنگ ابلیس در می آمد؟ اگر این انقلاب نبود آیا از آسمان هنرتان باز هم "باران " می بارید؟ آیا فیلمسازان هالیوود هم تا این حد در برابر اهداف نظام سلطه، بی تفاوت و بی تعصب هستند؟ دشمن برای پروژه "ایران هراسی " چه آثاری ساخته و شما آیا با دیدن افغانستان امروز که بسیار دغدغه افغان ها را دارید، آیا برای "آمریکا هراسی " کاری کرده اید و قدمی برداشته اید؟ من امروز متاسفانه باید بگویم که "بی وتن "، درستش همان "بی وطن " است؛ یعنی با "طا "ی دسته دار.

    من امروز متاسفانه باید بگویم که برخی از شعرای ما فقط بلدند "شعر " بگویند و هیچ تعهدی، حتی به سیگاری که می کشند ندارند. من امروز متاسفانه باید بگویم که "حاتمی کیا " به جای شیشه آژانس، دل "حاج کاظم " را شکسته. آقای حاتمی کیا! دود آن موتوری ها را کاری ندارم اما دود این موتورهونداهای قراضه بچه های بسیج اگر نبود، منافقین و انجمن پادشاهی، الان، شما را به جرم ساختن "دیده بان "، مسافر آن دنیا کرده بودند و ولله حلقوم تان را به جرم "وصل نیکان "، با "روبان قرمز " یا شاید هم "به رنگ ارغوان " بسته بودند. این روزها همه خودشان می خواهند به "لندن " بروند و هیچ کس، دیگر به فکر کربلا بردن "عباس " نیست.

    "پیر جوان زخم چشیده " هشت ماه فتنه را دید و از "مهاجر " یاری ندید. نه آقایان! پس فردا جوابیه ندهید که ما با "آقا " در فلان روز و بهمان دیدار، ملاقات داشتیم و اتفاقا خیلی هم جلسه خوبی بود! اتفاقا من می خواهم بگویم چرا به دفاع از "پیر جوان زخم چشیده " که می رسد، عده ای یواشکی دفاع می کنند ولی در مقام دفاع از آثارشان، این دفاعیه را در بوق و کرنا می کنند؟ اتفاقا من می خواهم بگویم 22 بهمن نشان داد که انقلاب اسلامی، محتاج دفاع امثال من و شما نیست. این روزها همه نگران سرنوشت من شده اند؛ یکی می گوید؛ مثل "اکبر گاف " می شوی. یکی می گوید؛ می شوی مثل "مخملباف ". آقایان! این روزها آیا بهتر نیست به جای پیش گویی از عاقبت من، نگران حال امروز خود باشید؟ فردای مرا ول کنید و به امروز خود بچسبید. ما در روز تاسوعا از شما امضا گرفتیم تا شما معروف شوید و شما با ابراز احساسات ما بازی کردید و در شب عاشورا از خیمه انقلاب در رفتید. این صدای گوش خراش سکوت این روزهای شما گوش ما را کر کرده است! عده ای می گویند؛ از هنرمندان باید خیلی ظریف انتقاد کرد و الا چپ می کنند. "من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد ".

    و اما اگر بنا بر لطافت هنرمند است؛ ولایت فقیه زیباترین هنر امام هنرمند ما بود که هشت ماه آزگار، صحنه آرایی های اتفاقا خیلی زمخت را دید اما دفاعی از شما ندید. نویسنده ای می گفت: "ما در آن حد نیستیم که از رهبر دفاع کنیم؛ ولایت فقیه باید از ما دفاع کند ". من با این حرف موافقم اما حالا که رهبری پای آرای ملت ایستاده است و به خاطر این ایستادگی، آبرو هزینه کرده، بد نیست یک هزینه هم ما بکنیم. چهار تا فحش هم ما بشنویم. یک سیلی هم ما بخوریم. "ولایتمداری " که فقط مسافرت با آقا و نوشتن "داستان سیستان " نیست. شما ننویسید؛ من "داستان فتنه " را خواهم نوشت. "داستان حسین کربلا " با من، "قصه حسین کرد " با شما. داستان سید علی و چراغ ولایت با من، داستان علی بابا و چراغ جادو با شما. داستان "بابا اکبر " با من، داستان بابا نوئل با شما. اصلا خطر با "آقا " با من، سفر با "آقا " با شما. "هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند ".

    آقایان! شما اگر به آثار هنری تان حساسید ما هزار برابر شما به مهمترین اثر خمینی کبیر و بالاترین ثمره خون شهدا یعنی "ولایت فقیه " حساسیم. اول هنرمند این دیار، امام بود و "انقلاب اسلامی " بهترین کار هنری امام و "ولایت فقیه " بهترین جلوه ویژه امام بود که دفن فتنه اخیر، تنها یکی از هزار کرشمه اش بود. هنرمند اصلی ماییم که در 22 بهمن با تولید "حماسه بصیرت "، جور کم کاری شما را کشیدیم و دست بر قضا این اثر ممتاز، خیلی هم خوب گرفت. حالا همه دنیا دارد درباره ملت ما حرف می زند؛ فیلم "راهپیمایی 22 بهمن "، یک ملت بازیگر داشت که همه نقش "عمار " را بازی می کردند. ما نه در فضای خیابان، نه در فضای سایبر، نه در فضای ادبیات، نه در فضای سینما، نه در فضای علم، نه در فضای عمل، در هیچ کجا اجازه نمی دهیم "علی " تنها بماند. این روزها به ما می گویند چرا به "خامنه ای "، "علی " می گویید؟ از نظر ما هر کس پرچم دار مبارزه با کفر و نفاق باشد او "علی " است و در این عصر، علی، "سید علی " است. "سید حسن "، این روزها برای ما فقط "نصرالله " است. ما "سید حسن " دیگری به جا نمی آوریم. این رهبرعربی که پوزه صهیونیسم را به خاک مذلت مالیده، افتخارش "امام خامنه ای " ماست و با این ید بیضا دست بوس مولای ماست. بمیری با این فیلم ساختنت آقای مازیار میری. "کتاب قانون " نه نقد بدعت های غلط ما ایرانیان که نوعی وطن فروشی بود. "عماد مغنیه لبنانی " شاگرد "مصطفی چمران ایرانی " است. "لبنان " انگشت اشاره دست "ایران " است در چشم اسرائیل و شما این دست بزرگ را به آن انگشت کوچک فروختید. آی کسانی که به این فیلم پروانه صدور دادید! قبور شهدا را لگد مال کردید و پای تان رفت روی لاله ها. من خوب می دانم سران فتنه چرا به مولای ما حسادت می کنند. محبوب ترین فرد از نظر "سید حسن نصرالله "، این محبوب ترین فرد جهان عرب، مولا و مقتدای ماست. عجبا از این مهتابی ها که خود را در برابر حضرت ماه، ذی شعور، ذی نور می دانند. "تابناک " ماه ماست. نام مهتابی شما "نمناک " است و چون بصیرت ندارد، هزار بار ناز می کند تا روشن شود و نور دهد. کرم شب تاب، این روزها به جان واژه ها افتاده و خیال کرده با "فردا "، می تواند "آینده " را غصب کند. "الا ان حزب الله هم الغالبون ". الا ای خواص ادبیات و هنر! این عاشورا تمام شد و این بار ما اجازه ندادیم نهر علقمه از روی یتیمان حسین شرمنده باشد. ما نگذاشتیم شب پرستان، خورشید و ماه و ستاره ها را قطعه قطعه کنند. شما البته مختارید که باز هم سکوت کنید یا "مختار " باشید. ما در غیاب شما، فتنه یزیدیان را که حتی به عاشورا هم رحم نکردند، خواباندیم؛ اگر بنا بر ادامه سکوت است که هیچ و اگر قصد "مختار " کرده اید، آشوبگری باقی نمانده است؛ بر علیه نفس خود قیام کنید.

    ***

    امام، ما را از پیله 22 بهمن در آورد و "پروانه " مان کرد؛ عده ای اما این روزها از پرواز خسته شده اند و دوباره می خواهند "کرم " شوند. چون رای با اکثریت است، فعلا حق با پروانه هاست. هنرمندی اما به گفتن جملات قشنگ نیست. بازی با کلمات رنگارنگ را من هم بلدم. من هنرم از همه شما ظریف تر است و چینی احساساتم زود ترک برمی دارد. لذا بر این نویسنده نازک طبع، شلاق نقد بلند مکنید. زحمت تان بیهوده است؛ پر فروش ترین اثر هنری جمهوری اسلامی، اصلا بیننده ای در داخل نداشت و همه بازیگر بودند و پرده این سینما به اندازه مساحت کل کشور بود. من نسبت به این اثر زیبا و به خصوص کارگردان آن بسیار حساس و متعصبم. پس در این "دل نوشت " اگر به هنرمندی جسارت شد همین جا اعلام می کنم؛ حرف هایی هست که باید با خون دل نوشت



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های وبلاگ
    ساحت عشق
    جمع‏بندی نگاه آقا درباره سوریه و زیرکانه ترین جمله رهبر انقلاب
    کتابی که طلبه ام کرد!
    یادداشتهایی از سفر به سرزمین یار قسمت سوم
    گریه کن سرباز
    یادداشتهایی از سفر به دیار یار
    خاطرات متفاوتی از حضرت آیة الله العظمی بهجت(ره)
    به بهانه ورود حضرت نور به قم
    شرط آیت الله سید کاظم حائری برای دیدار با آقا
    [عناوین آرشیوشده]