سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فریب شیطان زینت می دهد و به طمع می اندازد . [امام علی علیه السلام]

....راهی

Powerd by: Parsiblog ® team.
قصیده رمضان(جمعه 88 شهریور 13 ساعت 1:17 عصر )
  رمضان کشتی نوح است نمانید شما

ترسم آن است که  خود را نرسانید شما

بادبان های شب قدر چنین می گویند

این زمان جانب خورشید برانید شما

همه رفتند، همه جانب خورشید شدند

هان بیایید اگر سوخته جانید شما

سوی آن گنبد و گلدسته سبز ازلی

چون کبوتر همگی دل بپرانید شما

دل من مرده هلا زنده دلان شب قدر

بر دلم فاتحه ای تازه بخوانید شما

شب هجران است اشکی بفشانید ز دل

روز میدان است اسبی بدوانید شما

وقت آن است که جانی بکشانید به اوج

دم آن است که روحی بدمانید شما

از جوان پیری ما هیچ مگیرید سراغ

دمتان گرم که پیران جوانید شما

مرحباتان که در این دور هدرها و هبا

گرد خورشید ازل در دورانید شما

درد ما دلشدگان را بسرایید به شعر

داد ما سوختگان را بستانید شما

گاه افطار و سحر سفره نورید و دعا

چون سحرگاه رسد بانگ اذانید شما

تا نمانیم در این غمکده جز با غم هم

شب افتادن جان است بمانید شما

هفت پشتم همه از تیره باران بودند

همم از  طایفه اشک بدانید شما

پدرم بود یکی آتش  دلتنگ و غریب

چون سیاووش پدر را پسرانید شما

مادری دارم از خاک که بر زانوی او

دم مردن سر من را بنشانید شما

خواهری دارم از رود که هنگام وداع

در پی اش یک چند اشکی بفشانید شما

بادها با من دلتنگ برادر بودند

ای همه ابر که در باد نهانید شما

همسری دارم از آیینه دلش روشن تر

مثل آیینه پر از نور بمانید شما

دختری دارم از جنس غزل، عطر عسل

زنده باشید اگر دخترکانید شما

ما در این غمکده ها دست به کاری نزدیم

کاش و ای کاش که کاری بتوانید شما

***

روزهایی که گذشتند دلم غلغله بود

ای که فردای زمین را نگرانید شما

تن یاران وطن پر شده از شعله و زخم

باز بر زخم چرا زخم زبانید شما

گوسپندید؟ نه! گرگید؟ نه! ماندم که که اید

نه امیرید شمایان، نه شبانید شما

آه و صد آه یکی قصه نخواندید ز درد

حیف و صد حیف یکی نکته ندانید شما

ای فسوسا که به دنبال مقام افتادید

ای دریغا که پی نام و نشانید شما

حاجتی هست اگر مردن ایمان شماست

چه کسی گفته که محتاج به نانید شما

هان ببینید در آیینه که تصویر که اید؟

هم از آیینه بپرسید کیانید شما

از هیاهوی شما چشم وطن آب نخورد

ما شنیدیم که صاحب نظرانید شما!!

این و آن راه به فردای هدایت بردند

ای دریغا که نه اینید و نه آنید شما

نکند گم شده از دست شما خاتم عمر

بر چه عهدید شما  در چه زمانید شما

ظاهرا گرچه به دل غصه غیبت دارید

در پس پرده تزویر نهانید شما

گرچه گفتید به دشنام مرا ابن فلان

من نگویم که فلان ابن فلانید شما

همزبانید ولی محرم بیگانه شدید

مهربانید ولی تلخ دهانید شما

 شاعرانید ولی از غم مردم دورید

نه بدیع و نه معانی نه بیانید شما

نیست در شعر شما هیچ امیدی به فروغ

بی خبر از غم و درد اخوانید شما

بیش از این از ستم خلق خدا دم مزنید

با همه همهمه ها بی همگانید شما

ما اگر بار گران بود گذشتیم و گذشت

ای دریغا که همه بار گرانید شما

خاک ایران نسب از خون سیاوش دارد

آتش افروزانا در چه گمانید شما

نکند راز دل سوختگان فاش شود

نکند نامه به بیگانه رسانید شما

مهره نرد هوس، بازی تان خواهد داد

تا به کی مضحکه هرهیجانید شما

یا از این دمدمه خود را به کناری بکشید

یا از این وسوسه خود را برهانید شما

خاکریزی ست که یکباره فرو می ریزد

بازگردید که در خط امانید شما

***

هله یاران منا دشمن جانی نشوید

خصم را بر سر جایش بنشانید شما

هین بهار رمضان است به دل پردازید

گردی از جان و دل خود بتکانید شما

کاش صافی شود از دُرد، دل و دین شما

رمضان آمده عین رمضانید شما

صبح اگر کشتی این قوم به جودی بنشست

از منش نیز سلامی برسانید شما

                                

علیرضا قزوه

  شهریور ماه 1388



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    الحمد لله سایت فصل رویش هم راه افتاد سربزنید(جمعه 88 شهریور 13 ساعت 12:44 عصر )

    بعد از چندین سال از راه اندازی اردوهای فصل رویش بالاخره سایت آن هم راه افتاد سر بزنید ضرر نمیکنید.از قدیم گفتند وصف العیش نصف العیش.

    www.faslerouyesh.ir



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    مقصر علی (ع) بود.....(دوشنبه 88 تیر 15 ساعت 10:37 عصر )
    ...حالا گذشته ها گذشته
    و رفته ها رفته اند
    و نام جمهوری کافی ست
    وگرنه من می دانستم
    در فرهنگ ما
    همیشه دین بعد از دنیا می آید

    گناه هیچ کسی نیست
    گناه از کسی ست که آمد و گفت : اقرا
    گناه از حسین (ع) بود در میان آن همه کوفه
    گناه از نهج البلاغه ی علی ست
    وگرنه من می دانستم
    که یاوران علی (ع)
    همین دیندارانند
    که نام دخترانشان دنیاست
    وگرنه من می دانستم
    اسلام فقط به درد کسانی خواهد خورد
    که اسب بازی شان را می خواهند

    حالا گذشته ها گذشته
    و رفته ها رفته اند
    و پیرمرد ـ چشم و چراغ ما ـ
    حالا فقط به دسته گل مقامات خارجی نگاه می کند با درد

    گناه از بچه های تخس نبود
    که از ریش پدرانشان بالا رفتند
    گناه از معاویه ها نبود
    و از طلحه ها و زبیرها
    گناه از ابوذر بود
    و از کسی که در کتاب جغرافیا
    به اشتباه نوشت: ربذه

    حالا گذشته ها گذشته
    و رفته ها رفته اند...

    (علیرضا قزوه)



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    کاش موسوی بفهمد.(یکشنبه 88 تیر 7 ساعت 8:16 صبح )
    گفتگو با خانواده شهیدان فیض و غنیان
    به خون‌خواهی فرزندانمان از موسوی شکایت کرده‌ایم

    امروز جمعه است. یک هفته از انتخابات می‌گذرد و او همراه با زن و فرزند 2 ساله?اش از کرج راهی دانشگاه تهرانشده است تا به رهبرش لبیک بگوید. شهر آرام است، آن‌هم بعد از 6 روز درگیری و آشوب. امروز قدر آرامش و امنیت را بهتر می‌فهمد.

    به خانه پدر می‌رود. پدر نوه 2 ساله?اش را در آغوش می‌کشد. هرچند مادر از او می?خواهد که شب را در منزل پدری بگذراند، اما او باز می?گردد، سرخوش از لبیک به رهبر.

    امروز شنبه است. اتومبیلی را که همین هفته قبل تحویل گرفته‌ است، برای سفر به تهران آماده می‌کند. مدتی هست که در فکر خرید رایانه است، خیابان‌ها شلوغ است. ماشین را قدری دورتر پارک می‌کند و پیاده حرکت می?کند. فکرش را هم نمی‌کند که به سمت مرگ گام بر? می?دارد. تندتر قدم می?زند. شلوغی و سرو صداهای اطراف، اضطرابش را بیشتر می‌کند. می‌خواهد بر گردد، ولی ممکن نیست. او باید کشته شود، چون فردی شکست خورده در انتخابات، می‌خواهد با تهدید و ارعاب رئیس‌جمهور شود...

    پدر و مادر در خیابان جانبازان زندگی می‌کنند. تلفنی با مصطفی فیض برادر شهید محمد حسین فیض که تازه پا به سن 26 سالگی گذاشته بود، صحبت می‌کنم.

    صدای لرزان و گرفته او احساس خوبی را منتقل نمی?کند، آدرس را می‌گیرم.

    پرده‌های سیاه و همراه با تسلیت اقوام و همکاران روی درو دیوار حکایت از وجود خانواده‌ای داغدیده دارد.

    پله‌ها را آرام بالا می‌رویم. روی درب آپارتمان عکس محمد حسین را با روبان مشکی چسبانده‌اند. لحظه‌ای خودم را جای خانواده شهید می‌گذارم. مادر، ما را به خانه دعوت می‌کند.

    "هنوز باورم نمی‌شود، همین دیروز به خاک سپردیمش"، مادر این را می‌گوید و بلورهایی از اشک را که روی گونه‌هایش غلط می‌خورد، با گوشه چادر مشکی خود پاک می‌کند.

    پدر اما آرام‌تر است، او که فرزندش را شهید در راه حق و نظام می‌داند، می‌گوید: ما فرزندمان را برای انقلاب دادیم، برای آقا دادیم، برای این دادیم که آن 13 میلیون نفر بفهمند به چه کسی رأی دادند.

    عکس‌های 2 شهید با لباس خاکی و چفیه‌های مشکی رنگ روی طاقچه خانه دیده می‌شود که بنابر گفته غلامرضا فیض پدر خانواده عمو‌های شهید محمد‌حسین هستند.

    مصطفی برادر دیگر محمد‌حسین، عکس او را میان عکس‌های عموهایش‌ پشت سر پدر قرار می‌دهد.

    خانه رنگ و بوی غم دارد، البته شاید به قول "مادر" خیلی‌ها از جمله موسوی این رنگ‌ ‌و بو را نشناسند.

    "پسران دیگری هم دارم که حاضرم به خاطر نظام و رهبری فدا کنم البته اگر آقا قابل بدانند" پدر این را می‌گوید و همراه با فروخوردن بغضی که راه گلویش را می‌بندد، اضافه می‌کند: هرچند ما مطمئن هستیم که اجر فرزندمان پیش خداوند محفوظ است ولی به‌خاطر اینکه موسوی و حامیانش یعنی انگلیس و اسرائیل و آمریکا دیگر اجازه بی‌حرمتی به فرمایشات آقا را پیدا نکنند، از او شکایت کرده‌ایم و همان‌طور که اطلاع دارم، دیگر خانواده‌های شهدا و جانبازان نیز چنین‌کاری کرده‌اند.

    "معصومه"، خواهر شهید محمد‌حسین فیض که گریه امانش را بریده، کنار پدر می‌آید و از او می‌خواهد که بگوید مسببان اصلی این جنایت‌ها میرحسین موسوی است و پدر می‌گوید که این را گفته است.

    فرزند 2 ساله محمد حسین را در جمع نمی‌بینم، شاید خوابیده باشد شاید هم... نمی‌دانم وقتی بزرگ شد چه تصویری از پدرش برای خود می‌سازد اما قطعاً به گفته پدربزرگش برای برداشتن نقاب وطن?دوستی از چهره‌ میرحسین‌ها راه پدر را ادامه می‌دهد.

    هاجر فیض دختر دیگر خانواده هم که حالا حلوا و خرمای برادر 26 ساله‌اش را به مهمان‌ها تعارف می‌کند، جلو می‌آید و می‌گوید: الحمدالله که ما چهره‌ زشت و پنهان موسوی را شناخته بودیم و به دکتر احمدی‌نژاد رأی دادیم اما به آن تعداد اندکی که به این فرد رای دادند، می‌گویم که شما هم مسئول هستید و باید از این آقا اعلام برائت کنید.

    دختر کوچک خانواده از رهبری می‌خواهد که نگذارد خون برادرش پایمال شود و از قوه‌قضائیه بخواهند که هر چه زودتر عوامل و مسببان این جنایت‌ها و سردسته‌ی آن‌ها یعنی موسوی را به دست قانون بسپارند.

    محسن برادر بزرگ محمدحسین هم که به خون‌خواهی از برادرش حرف می‌زند، می‌گوید: ما به آقا می‌گوییم که تا آخرین قطره‌ی خون خود می‌جنگیم و آن روز نیاید که شما را رنجور و ناراحت از دست دشمنان و منافقان ببینیم.

    ضبط را خاموش می‌کنم. سکوت خانه را احاطه کرده و زن‌ها و مردهای سیاه‌پوش دورتا دور اتاق نشسته‌اند. پدر مطلبی یادش می‌آید و می‌خواهد که دستگاه ضبط را روشن کنم تا بگوید: شورای نگهبان در صلاحیت افراد اهتمام بیشتری نشان ‌دهد و در انتخابات‌های بعد اجازه ندهد امثال موسوی?ها وارد صحنه شوند.

    مادر ما را بدرقه می‌کند. جلوی درب آپارتمان‌ کنار عکس پسرش می‌ایستد و می‌گوید: فرزند من قابل رهبری را ندارد، دکتر احمدی‌نژاد هم بداند که ما نه تنها از حمایت او دست نخواهیم کشید بلکه محکم‌تر در راه پیروزی ایشان می‌ایستیم و اگر لازم باشد، تمام فرزندان و حتی خودم را فدای این راه می‌کنم.

    دست های لرزان مادر را از یاد نمی برم.

    مادر هم شنبه، 30 خرداد ماه 1388 را فراموش نمی کند.

    داغ فرزند باعث شده تا پدر شهید غنیان یکی دیگر از شهدای حوادث روز شنبه، تمایل چندانی برای مصاحبه نداشته باشد. او به چند جمله بسنده می?کند: "موسوی مسئول خون فرزند من است". او که اصالتاً مشهدی است اضافه می کند: مسئول خون فرزند من میر حسین موسوی است و تا زمانی که این حق استیفا نشود، این موضوع و مجازات قانونی موسوی را مصرانه پیگیری می‌کنم.

    پدر از دیگر خانواده های شهدا می?خواهد که آن ها هم به خون خواهی فرزندانشان از موسوی شکایت کنند



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    وحشت ضدانقلاب!(شنبه 88 خرداد 2 ساعت 10:6 عصر )


     



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    برای فاطمیه(شنبه 88 خرداد 2 ساعت 10:3 عصر )

    ابریست کوچه کوچه، دل من ، خدا کند
    نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند

    حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
    چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند

    مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
    شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند

    با واژه های از رمق افتاده آمدم
    می خواست این غزل به شما اقتدا کند

    حالا اجازه هست شما را از این به بعد
    این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟

    مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...
    تا اینکه لای لای تو با او چه ها کند

    یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
    می برد تکیه، تکیه که نذر شما کند

    یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها
    می برد با حسین شما آشنا کند

    در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم
    تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند

    مادر ! دوباره زخم شما را سروده ام
    باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:

    یک شهر ، خشم و کینه ، در آن کوچه – مانده بود
    دست تو را چگونه ز مولا جدا کند

    باور نمی کنم که رمق داشت دست تو
    مجبور شد که دست علی را رها کند...

    تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
    چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

    نفرین نکن ، اجازه بده اشک دیده ات
    این خاک معصیت زده را کربلا کند

    زخمی که تو نشان علی هم نداده ای
    چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند

    باید شبانه داغ علی را به خاک برد
    نگذار روز ، راز تو را برملا کند...

    گفتند فاطمیه کدام است ؟ کوچه چیست؟
    افسانه باشد این همه ؛ گفتم خدا کند

    با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت
    می رفت تا برای ظهورش دعا کند

    از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد
    پایان شعر بود که توفان شروع شد

    (حسن بیاتانی)



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    صحبتهای این مرد یاد امام عزیزمان را زنده میکند..(شنبه 88 اردیبهشت 19 ساعت 9:39 عصر )

     

     

    نشست خبری محمود احمدی نژاد در ستاد انتخابات کشور

    کسانی که می‌خواهند بنده را معرفی کنند حق ندارد بزرگنمایی و غلو کند و کسی هم حق ندارد در برابر انتقادات درست مقاومت کند چراکه عرصه انتخابات باید عرصه برنامه‌ریزی درست برای آینده باشد و نباید ستادها برای مردم مزاحمت درست کنند.

    بنده به عنوان خادم ملت مثل بقیه فقط یک رأی دارم و باید تمام توانم را به کار بگیریم تا بهترین انتخابات برگزار بشود و در این میان لازم است چند نکته مهم را بیان کنم اول اینکه از طرف خودم هیچ ستاد تبلیغاتی ندارم و ستادی که با مدیریت بنده برپا شود وجود ندارد و وظیفه من اعلام آمادگی برای خدمت است و البته هیچ منابع مالی هم برای تبلیغات ندارم و اگر داشتم هم ضرورتی نمی‌دیدیم که هزینه‌ای شود اما عده‌ای به صورت داوطلب و مردمی به دنبال برنامه‌‌ای برای ستاد تبلیغاتی هستند که با تشکر از همه آن عزیزان که مصمم هستند در مسیر انتخاب بهتر و انتخابات بهتر تلاش کنند چند نکته‌ای را اشاره می‌کنم.

    اگر کسی از بیت المال استفاده کرد از ما نیست و محکوم است و جریان انتخابات هیچ تأثیری بر روند کار دولت و خدمتگزاری دولت نخواهد داشت و همکاران در دولت حق ندارند ثانیه‌ای را در خدمت رسانی به مردم فروگذار کند و دولت با همان شتاب و سرعت به خدمت خودش به فضل الهی ادامه خواهد داد تا ثانیه‌ای که مردم می‌خواهند.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    تقدیم به مادر بی مزار(شنبه 88 اردیبهشت 19 ساعت 9:23 عصر )
    گفتند وزن و قافیه تعطیل می‌شود
    قحطی استعاره و تمثیل می‌شود
    قوت گرفت شایعه، می‌گفت بعد از این
    هر صورتی به آینه تحمیل می‌شود
    حتی خبر رسید که از سردی هوا
    گل‌دسته چند ثانیه قندیل می‌شود
    پرگار تا نود درجه رفت ناگهان
    مژده: شعاع دایره تکمیل می‌شود
    یک حوریه به قالب انسان حلول کرد
    از این حلول هر چه که تشکیل می‌شود
    در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را:
    زهرا به قلب فاطمه تنزیل می‌شود
    از آن شبی که روی زمین کرده‌ای نزول
    هر آیه با شئون تو تحلیل می‌شود
    تو چشمة شگفتی و انجیر می‌دهی
    تحریف قطره‌های تو انجیل می‌شود
    گاهی درخت می‌شوی و میوه‌های تو
    خامش غذای سفره ی جبریل می‌شود
    تو سیب می‌شوی و تو را میل می‌کند
    سرخی گونه‌هاش که تکمیل می‌شود
    تو می‌شوی خدیجه و او با وجود تو
    حس می‌کند به آمنه تبدیل می‌شود
    وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره‌ها
    هم مشرب فرات ، لب نیل می‌شود
    وقتی تو ای الهه ی دریا غضب کنی
    ماهی بال‌دار ، ابابیل می‌شود
    طفل تو مبدا همه ی اتفاق‌ها‌ست
    هر سال با حسین تو تحویل می‌شود
    این شعر را ببخش اگر «تو» زیاد داشت
    خانم ، غزل ، بدون «تو» تعطیل می‌شود
    (رضا جعفری)



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    مگر به عید خون کشد عزای «مرتضی» تو را(سه شنبه 88 فروردین 18 ساعت 3:44 عصر )
    سروده از «علی معلم دامغانی» در رثای «سید مرتضی آوینی»:

    خبرگزاری فارس:استاد علی معلم دامغانی، به فاصله چند روز از شهادت سید مرتضی آوینی، قطعه شعری در رثای او سرود که نخستین بار در مراسم اربعین این شهید ، در تالار اندیشه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی توسط خودش قرائت شد.


    شکسته خواند نیمه شب برادرم دو گانه را
    سپیده زد چه می‌کنم نماز جوکیانه را ؟

    بهل، فریضه را بهل به شیخ شب نماز کن
    چه حاجتم روا شد از نماز شب دراز کن ؟

    رهین چاه رستمم زننگ جاه زالها
    سپیده زد، چه می‌کنم د رآسیاب سالها ؟

    *

    نرفت کاری از غنا، که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها، نمک افاقه می‌کند

    *

    الا به دام آرزو نه مردی و نه زیستی
    به کام زندگی مپو، کجاست خنگ نیستی؟

    الا کجاست اسب من که بشکنم مدار را
    به آب نیستی زنم برافکنم گدار را

    گریوه ماند و اهریمن، الا کجاست رخش من ؟
    نهیب آذرخش من، درفش من، درخش من ؟

    سحر فسرد و صاعقه کجاست عرق گبریم؟
    که شعله سان برون برد از این رواق ابریم؟

    *

    نرفت کاری از غنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *

    چه بنگره است در زمین ز بانگ بسط و قبض‌ها ؟
    که خفته‌اند شبروان ، که مرده‌اند نبض‌ها

    فلک جنازه می‌برد به جای هور از آسمان
    لعاب مرده می‌چکد به جای نور از آسمان

    صداع حجله می‌دهند از این عروس رایگان
    چه بنگره است در زمین از این نبهره دایگان

    چرا به نام آب و نان نشاط خون نمی‌کنی؟
    فتاد لیلی از نفس ،چرا جنون نمی‌کنی ؟
    ،
    سواد محمل است هان زدند راه عبله را
    تو بی‌شرف چه می‌کنی حنا و عطر و طبله را ؟

    جنازه‌ها، جنازه‌ها، جنازه‌های خونچکان
    تو شیر شرزه خود نه‌ای، دمی به لابه می‌تکان

    به روم و روس می‌بری، به بوق و کوس می‌بری
    نه مام توست این وطن ، که را عروس می‌بری؟

    *

    نرفت کاری از فنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *

    زمانه رفت و سالها سخط نشد، رضا تو را
    مگر به عید خون کشد عزای مرتضی تو را

    دم ثمود و عاد کن الا دم فسرده را
    به خون، به خون ضماد کن دو دست و پای مرده را

    غریو رعد و رود را دو صبحدم ترانه کن
    دو شب، دوشب، همین دو شب از آرزو کرانه کن

    به راه صبح تا سحر شبی دو چشم تر بنه
    اگر که خوابت آرزو به راه سیل سر بنه

    سه روز و شب عشیره را طعام روزه گیر ده
    پس آنچه داده‌ای ستان ،به خسته و اسیر ده

    محرمی قبیله را به خشم اشقیا ببین
    روی به هند و قدس اگر، برو و بی‌ریا ببین

    جنازه‌ها، جنازه‌ها، جنازه‌های سوخته
    ردان آرمیده و ددان خود فروخته

    *

    نرفت کاری از فنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *


    زمان رفت و سالها سخط نشد رضا تو را
    مگر به عید خون کشد عزای مرتضی تو را

    مرا بهل اگر به غم، دریغ او نمی‌کنم
    برای گریه اقتدا، به تیغ او نمی‌کنم

    من آه و خشم و کینه را به «تیغ زن» نهاده‌ام
    دریغ و داغ و گریه را به «تیغ» و «زن» نهاده‌ام

    *

    نرفت کاری از فنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *

    به انتقام عطسه‌ای که بسته در دماغ من
    زمانه سنگ نیستی شکسته بر ایاغ من

    حدیث آب و نان بهل، اسیر و هم و شک نیم
    تو پای بست برکه‌ای، مرا بهل که وک نیم

    کسی بر آب زندگی نمرده از تبار من
    به خضر تشنه می‌رسد، نژاد شعله خوار من

    حضور قهر بی‌غشم، زیاد اگر نمی‌روم
    چو هیمه وقف آتشم، به باد اگر می روم

    *

    نرفت کاری از فنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *

    چو کشته برق را زیم، در این نفس که می‌رود
    چو قطره غرق را زیم، در این نفس که می‌رود

    نفورم از دمی که شب نهفته هر سحر زند
    وز آفتاب مرده‌ای که هر سپیده سر زند

    خیال صیحه می‌پزد در آستین سپند من
    خمار شیعه می‌برد بر آستان سمند من

    به شب مجره می‌چکد طرب ز تیغ جوشنم
    سپیده عشوه می‌دهد طلوع تیغ روشنم

    اگر ز چاره بگسلم، نفس فلاخنی شود
    زمین زبانه سر کند، زمانه گلخنی شود

    *

    نرفت کاری از فنا که کار فاقه می‌کند
    بهل بگندد آبها نمک افاقه می‌کند

    *

    تو را بس این فرشتگی، زمین تیول دیو به
    افاقه مفت آرزو، اگر «ریا» ز «ریو» به

    الا درنگ و رنگ تو کجاست برملا شده؟
    وز انفعال ننگ تو سکوت ما صلا شده

    غریو صخره سنب شکسته استخوان شب
    شرار شوره خوان ما نشسته در دخان شب

    *

    شکسته خواند نیمه شب برادرم دوگانه را
    سپیده زد چه می‌کنم نماز جوکیانه را؟

    رهین چاه رستمم ز زننگ جاه زالها
    سپیده زد چه می‌کنم در آسیاب سالها؟



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    آغاز امامت امام زمان(عج) مبارک باد...(سه شنبه 87 اسفند 20 ساعت 9:11 صبح )

    بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

     

    1170 سال پیش در روز - 9ربیع الاول 260هجری قمری: دوران امامت باعظمت حضرت قائم (عج)آغاز شد

     

    حضرت مهدی (عج)در سال 255هجری قمریدر شهر سامرا ولادت یافتندودر 5 سالگی پدرشان را از دست دادند .

     

    بدین ترتیب با شهادت امام حسن عسگری رسالت خطیر امامت حضرت مهدی (عج)دوازدهمین و آخرین ستاره آسمان ولایت و امامت آغاز شد .

     

    به علت اوضاع نابسامان آن دوران ایشان تاسال 329هجری قمری از طریق 4 تن از نواب خاص خویش با امت اسلامی ارتباط یرقرارمی کردند.

     

    این دوره در تاریخ اسلام به غیبت صغری شهرت دارد .

    پس از وفات آخرین فرد از نواب اربعه دوران غیبت کبری آغاز شد وتا ظهور حضرت مهدی (عج) این منجی عالم بشریت ادامه خواهد داشت

    --------------------------------------------

     

    نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

     

      از جمله القاب شریف آن حضرت مهدی، قائم، منتظر، خاتم، حجه، صاحب و منصور است؛ که با بیان احادیث معصومین (ع)، وجه تناسب برخی از این لقبها با وجود مبارکش بیان می گردد.

     

      1- مهدی

     

     از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که فرمود: هنگامی که قائم قیام نماید، بار دیگر مردم را به اسلام دعوت می کند و به احکام از بین رفته و فراموش شده آن آشنا می گرداند و چون از جانب خداوند به امور گمشده و از میان رفته راهنمایی می شود،‌ او را مهدی می گویند.

     

      2- قائم

     

    ابوحمزه ثمالی گوید: از حضرت امام محمد باقر (ع) پرسیدم: ای پسر رسول خدا! مگر همه شما ائمه، قائم به حق نیستید؟ فرمود: بلی. عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (ع) قائم نامیده شده است؟‌

     

     فرمود: چون جد م امام حسین (ع) به شهادت رسید،‌ صدای ناله فرشتگان برخاست و به شدت به درگاه الهی گریستند و گفتند: پروردگارا! آیا قاتلین بهترین بندگان و زاده اشرف مخلوقات و برگزیده آفرید گانت را به حال خود می گذاری؟ خداوند به آنها وحی فرستا د که ای فرشتگان من آرام گیرید، ‌به عزت و جلالم سوگند،‌از آنها انتقام خواهم گرفت، هر چند بعد از گذشت زمانها باشد.

     

     آنگاه پروردگار عالم، امامان از اولاد امام حسین (ع) را به آنها نشان داد و فرشتگان از دیدن آنان مسرور گشتند. ناگاه دیدند یکی از آنها ایستاده است و نماز می گزارد. خداوند فرمود: به وسیله این قائم از آنها انتقام می گیرم.

     

    صقربن دلف می گوید به امام محمد تقی (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! چرا آن حضرت را قائم می گویند؟ ‌امام در پاسخ فرمودند: زیرا آن حضرت بعد از آن که نامش از خاطرها فراموش می شود و اکثر معتقدین به امامتش از دین خدا بر می گردند، قیام می کند.

     

    از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود: آن حضرت را به جهت این که براساس حق قیام می کند، ‌قائم می نامند.

     

      3-  منتظر

     

    صقربن دلف از امام جواد (ع) پرسید: چرا آن حضرت را منتظر می گویند؟‌ فرمود: چون برای مدتی طولانی غیبت می نماید. افراد با اخلاص منتظر ظهورش خواهند بود. و اهل شک و تردید وجود  وی را انکار می کنند. و منکران چون یادی ا زاو می شود تمسخرمی کنند! کسانی که وقت ظهور را تعیین می کنند، دروغ می گویند، ‌شتاب  کنند گان به هلاکت می رسند و آنها که در مقام تسلیم هستند، ‌رستگاری می یابند.

     

      4- منصور

     

    از امام محمد باقر (ع) روایت شده است که آن حضرت در تفسیر آیه شریفه و من قتل مظلوما (و آن کس که به ستم کشته شده است) فرمود: او حسین بن علی (ع) است. و در مورد بقیه آیه فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا (برای ولی او سلطه (حق قصاص) قرار  دادیم پس در کشتن زیاده روی نکنید چون او منصور (مورد حمایت) است)  فرمود: خداوند مهدی را منصور نامید.

     

     

    غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

     

     برای امام زمان (عج) دو غیبت است، غیبت صغری و غیبت کبری،  غیبت صغری از آغاز امامت آن حضرت، سال 260 شروع می شود و تا نزدیک به هفتاد سال ادامه می یابد و پس از آن غیبت کبری آغاز می شو دکه تاکنون ادامه دارد. در زمان غیبت صغری، چهار نفر نایب مخصوص، واسطه میان آن حضرت و شیعیان بودند. اسامی آنان به ترتیب زیر است:

     

     1-  ابوعمرو عثمان بن سعید العمری،  مدت نیابت او ازامام زمان (ع) حدود 5 سال بوده است.

     

     2-  ابوجعفر محمدبن عثمان العمری که حدود 40 سال نایب امام زمان (ع) بوده است.

     

     3-    ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی که تا سال 326 هـ ق درحدود23 سال نایب حضرت بوده است.

     

     4-  ابوالحسن علی بن محمد سمری، وی تا ماه شعبان سال 329 هـ ق به مدت 3 سال نایب امام زمان (ع) بوده است و چند روز قبل از وفات او این توقیع از جانب آن حضرت برایش ارسال شد:

     

     بسم الله الرحمن الرحیم،

    یا علی بن محمد السمری! اعظم الله اجر اخوانک فیک:‌ فانک میت ما بینک و بین سته ایام؛‌فاجمع امرک و لا توص الی احد، فیقوم مقامک بعد وفاتک

     

    فقد وقعت الغیبه التامه فلا ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلب و امتلاء الارض جوراً.......

    بحارالانوار. ج 51، ص 361

     

     ای علی بن محمد سمری!

    خداوند در مرگ تو به برادرانت پاداش فراوان عطا فرماید، چرا که تو تا شش روز دیگر خواهی مرد، پس به کارهای خود رسیدگی کن و به هیچ کس به عنوان جانشین خود وصیت منما که غیبت کامل واقع شده است،

     

     و من ظهور نخواهم کرد مگر بعد از اذن پروردگار عالم، و این بعد از گذشت زمانهای طولانی و سنگ دل شدن مردم و پر شدن زمین از ستم خواهد بود.

     

     حفظ دین در زمان غیبت

     

     قال موسی بن جعفر(ع)

    طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبنا فی غیبه قائمنا الثابتین علی موالاتنا و البراءه من اعدائنا، اولئک منا و نحن منهم، قد رضوا بنا ائمه و رضینا بهم شیعه و طوبی لهم،‌ هم و الله معنا فی درجتنا یوم القیامه.

     بحارالانوار. ج 51، ص 154

     

     حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود: خوشا به حال آن دسته از شیعیان ما که در غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند و بر محبت ما ثابت می مانند و از دشمنان ما بیزاری می جویند. آنها از ما و ما از آنها هستیم. آنها به ما به عنوان امامانشان  د لبسته اند  و ما نیز از آنها خشنود می باشیم. خوشا به حال آنان! به خدا قسم، آنان روز قیامت در درجه ما خواهند بود.



  • کلمات کلیدی :
  • » داوود صالحی
    »» عنایت دوستان( نظر)

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های وبلاگ
    ساحت عشق
    جمع‏بندی نگاه آقا درباره سوریه و زیرکانه ترین جمله رهبر انقلاب
    کتابی که طلبه ام کرد!
    یادداشتهایی از سفر به سرزمین یار قسمت سوم
    گریه کن سرباز
    یادداشتهایی از سفر به دیار یار
    خاطرات متفاوتی از حضرت آیة الله العظمی بهجت(ره)
    به بهانه ورود حضرت نور به قم
    شرط آیت الله سید کاظم حائری برای دیدار با آقا
    [عناوین آرشیوشده]