با بزرگی صحبت میکردم و چون بحث داغ این ابام بحث دستگیری ریگی است به همین مناسبت چند دقیقه از وقتمان را که میشد برای مباحث بهتری صرف کرد صرف این بحث شد.
اینکه بزرگان گفته اند با بالاتر از خودتان بنشینید و برخیزید حکمتش همینه که چون بالاتر از ماست دستمان را میگیرد و بالا میکشد و البته وای به حال اون کسانی که دوستانشون مثل غل و زنجیر به پاهاشون میچسبند و در قهقرا نگهشون میدارند......بگذریم ایشان داستان ریگی را اینطور تاویل و تفسیر میکردندکه:
چوپانی داشت در دهستان از کوچه ای عبور میکرد و در دستش یک کیسه ای بود هر بیننده ای میانگاشت که آن خالی است.
سگی دوان دوان به طرف چوپان یورش برد و همه انگاشتند که الان است که پایی ،دستی ....از چوپان را گاز بگیرد و بدرد که چوپان با همان گونی خالی بر سر سگ کوفت.
سگ ناله کنان و زوزه کشان و عو عو کنان به سرعت فرا کرد و همگان متحیر شدند که گونی خالی با سگ چه کرد که اینچنین گریخت که اها نکته ای فرمود:
در گونی چیزی بود که فقط سگ و چوپان میدانند.
داستان ریگی هم همین است و آن کسی که باید بفهمد چه شد خودش فهمید و این ظفر بزرگ اطلاعاتی را فقط ایران فهمید و آمریکا و اسراییل و البته بدبخت ریگی که در داستان ما نقش سگ را داشت.
القصه.....
ارتش سایبری ایران ، که طی ماه های گذشته در پاسخ به هتاکی های جریان فتنه سایت های اینترنتی آنان را به طرز ماهرانه هک می کرد و در این راستا حتی موفق به هک کردن سایت توئیتر نیز شد ، اخیرا" سایت دکتر وحید یامین پور ، مجری محبوب و ارزشی صدا و سیما را نیز هک کرده است!
البته هک کردن کردن سایت یامین پور توسط ارتش سایبری ایران ، با ماهیت هک کردن سایت های دیگر متفاوت است و این اقدام به عنوان تشکر از برنامه های زیبای یامین پور صورت گرفته است! در جملاتی که بر سایت هک شده سایت یامین پور نقش بسته ضمن تشکر از او آمده است: «مطمئن باشید که اجز کارهای ارزنده را خدا خواهد داد.خواستیم اینگونه تشکر کنیم جلوه اش بیشتر است.»
این هم یک نوع تشکر است دیگر!
آن روز بساط خویش را برچیدند
حرمت شکنان کوردل بد دیدند
بهتر که به لانههای خود برگردند
گرگان که ز عکس شیر میترسیدند
***
ای میزدگان، میکده پیری دارد
ای راهروان قافله میری دارد
این حیله و مکر و چنگ و دندان تا کی؟
ای روبه و گرگ، بیشه شیری دارد
اینجا ما با عدهای طرفیم که سر مزار ندا میخواهند فاتحه انقلاب را بخوانند. گذشت دوره وصیتنامه نوشتن. الان بازار بیانیه دادن و نامه فرستادن داغ است. و سران فتنه، عجبا که برادریشان را به ضدانقلاب ثابت کردهاند اما ارثشان را از انقلاب، از خون تو میخواهند. تو ساده بودی که میگفتی ما همیشه به انقلاب بدهکاریم. این صف را که میبینی، استثنائا با فتوشاپ درست نشده و صف طلبکاران از انقلاب است. به مهندس هم که ریاستجمهوری را بدهی، شیخ را به چه راضی کنی؟...
از نبرد رویارو جیم زدهاند و به گزینه جیم SMS میدهند!! از مردان با حجاب بیش از این توقعی نیست. اعتراض را به وادی ابتذال کشاندهاند. کم مانده بگویند هر کس در مستراح، 3 بار آه و 2 بار سیفون را بکشد، این طرفدار جنبش سبز است. ما به این بچهبازیها فقط میخندیم! وقت ما به «ساعت گرینویچ» تنظیم نشده، مقدس است. این چند ساعتی که تا «ظهور» مانده، حیف که به بطالت بگذرد. «زمین ابتذال» جای مبارزه ما نیست. ما بزرگتر از آنیم که شما را دشمن خود بدانیم. دشمن من در «تلآویو» است و میخواهد عرصه را بر «سید خراسانی» تنگ کند تا جلوی ظهور را بگیرد. دشمن من مسلح به کلاهک هستهای است نه مجهز به .SMS من کارهای مهمتری دارم، حتی مهمتر از دعوا با پسر همت. بصیرت من به من اجازه نمیدهد به گزینه الف SMS بدهم. رای من به گزینه ظهوراست. من اهل صدم نه نود. فردوسیپور به درد گزارش بازی منچستر با چلسی میخورد و اینکه آیا دختر خاله همسایه دیوار به دیوار فرگوسن، از سگش راضی شده یا نه. من در اوقات فراغتم گزارش محرمانه موساد را میخوانم که «لیبرمن» سوتی داد و یک جاهایش را لو داد. صهیونیسم میخواهد «مهدی» را برباید اما موسای ما به نیل افتاده و از دستان پست در امان است و هتاکین میخواهند از دریای آن 13 میلیون، ماهی اغتشاش بگیرند و با فتوشاپ، خود را دشمن ما جا بزنند. دشمن من در اتاق بیضی نشسته است، نه کسانی که در چتروم با دختران فراری، بازی میکنند. ره به جایی نخواهند برد گمرهان. من حریف خود را میشناسم...
در این روزگار آزگار، این ما هستیم و جنگ روزگار. روزگاری که سردار! با ما سر ناسازگاری دارد. من نه با پسر تو دعوا دارم نه با دختر باکری. من عاشق مادرانی هستم که چون تویی را در دامن خود پرورش دادند. من عاشق تو هستم که در وصیتنامهات به جای تقسیم ارث، دفاع از ولایت فقیه را برایمان ترسیم کردی. سردار! من عمار نیستم اما طلحه و زبیر برایم کامنتهای تهدیدآمیز گذاشتهاند و من در نبود تو و باکری، در خط مقدم اینترنت تنها ماندهام. گلولههای گوگل به جان قلم من افتادهاند و هکرهای خداجو میخواهند آرمان مرا هک کنند. وصیتنامهات را بفرست سردار!...
خبرگزاری فارس: علیرضا قزوه درباره حوادث و حرمت شکنی های دیروز تهران شعر سپیدی سروده است.
شام غریبان حسین امشب است...
---------------------------------------
آن روزها
هر وقت پرده خوان
از نقل شاهنامه و سهراب می گفت
به کربلا که می رسید
نقل علی اکبر می خواند و می گریست
حتی گاهی قوّال با شمشیر
می زد به پهلوی خود
حالا به جای قاسم و عباس
دارند روضة سهراب می خوانند
به جای رقیه
دارند روضة ندا را فریاد می کنند...
این نقل
نقل پرده دران است
بزن به طبل لجاجت طبّال
که میر بی بی سی
امشب به کربلا وارد می شود
از در پشتی
بزن به طبل لجاجت طبّال
که شیخنا می رسد به کربلای مجازی
از راه اینترنت
از راه اعتمادالسلطنه
عمّه ببین به کربلا
این همه موبایل های دوربین دار آمده
عمه ببین که علم ها خونی است
و میکروفون ها خونی
و صداها خونی
شاید به اشتباه
دو حسین آمده اند اینجا
جوانان بنی هاشم بیایید
راه این پیران فتنه را سد کنید
مسلم این اتفاق ها را دید و گریست
من مسلمم
و راه برگشت دارم
من مسلمم
این نامه را از خانه هانی می نویسم
مرام من کشتن نیست
ما سهراب کش نیستیم
"مستی بیاید قی کند
مستی جهان را طی کند "1
***
امشب دوباره مست حسینم
رباب ایرانی را برمی دارم و می گریم
و می زنم به سیم آخر
با گریه بر علی اکبر
که بی تابم مانند او
و گریه می کنم سپید سپید
به غربت کسی که شما نشناختیدش
و سرم می سوزد از این همه بدرقصی ها
چون بیمار کربلا
هنوز تاول بسیجی ها دارد می ترکد
و شما اصحاب نمک و کورچشمی
چقدر زود حرمله شدید
در دو کربلا
دو دسته عزادار می بینم
که هر کدام
دیگری را
یزید می داند
از میکروفون ها خون فوّاره می زند
امشب شهادت نامه ای امضا نمی شود
تنها خبرگزاری ها گفتند:
امشب بناست اتّفاق بدی بیفتد!
و افتاد
موبایل ها در تاریکی شب
ویبره می گریند
بلوتوث بلوتوث نوحه می خوانند
و می ریزند
به دریای سایت آل صهیون
از کمپ موج نو
اولین نفر به میدان رفت
شیخ متغیّر پیشانی اش را پوسید و گریست
بناست قورمه قورمه کنند
شاید که انتخابات باطل شود
و از جناح روبرو
از اصحاب انتخابات علیه السلام!
بناست قیمه قیمه کنند
در کربلا دو حسین آمده است
اصحاب قورمه اند و قیمه!
اصحاب شیشه و بشکن بشکنه امشب
اصحاب قمه و قلیان
و بی شمار یزید
از این همه یزید
یکی منم
یکی هر آن که غیر شما باشد
دعوا سر حسین اصلی ست
اگر حسین من تویی سرت کو؟
حسین من سر نداشت
حسین من پشت سرش سایت های سبز نداشت
اینجا حسین های زیادی می بینم
حسین من حسین ناز بود
حسین جاز نبود
حسین من
حسین بالاترین نبود
حسین من
حسین سارکوزی نبود
به کربلا رسیده اند جماعت
و دعوا سر حسین اصلی ست
و تشنگان دارند آب می شوند و
خلیفه ها دارند آب می فروشند و
سایت ها دارند ماهی شان را می گیرند
از مزرعه خدا
در ظهر کربلا
و شیعیان حسین(ع)
این بار
به جان حسین افتاده اند
اگر حسین من تویی رأیم کو؟
که ما رأیت الا رأیی...
این را کسی می گوید
که فکر می کند ابوالفضل
برادر عبّاس است
و فکر می کند که رای او بالاترین است
و فکر می کند که مردم ده
گوساله اند
کسی که جای زنجیر زدن
زنجیر انداخته است این همه سال
و تازه از فرنگ رسیده است
آقای لیوایز و توییتر و باراک
آقای آدامس خروس و مک دونالد
تو ایرانی نیستی
یکی از شعبه های تیری هستی که خورد
به گلوی اصغر شش ماهه
دخترانی که گوشواره تان را به رخ می کشید
مردان انگشتر مطلّا...
دیگر اینجا سایت اللهی شدید
"بیش از این بابا دلم را خون نکن "2
نگاه کن چه میر و مرگی راه انداخته اند
مهلا مهلا...
***
بعد از آن همه جنگ
به کربلا رسیده ایم
عمه ببین به کربلا این همه لشکر آمده
با موبایل های چند جیبی
به عخش اختشاش
با همان آش و
همان کاسه
رییس سایت چلپاسه
دعوت به شام کریسمس می شود
در کاخ سفید
مبارک است اسرائیل
مبارک است جاسوسی گراز یک چشم...
مبارک است گره خوردن عاشورا و یلدا با کریسمس
مبارک است
"زیرکی ظنّ است و حیرانی خبر "3
اصحاب او حیران الله بودند
و شما زیرکان دنیایید
امّا همیشه مختاری هست
مختار این بار زودتر
به انتقام خون حسین آمد
در کاروان ما
مختارها کم نیستند
مختارهای مختار و بی اختیار
اما در کربلای ما
همیشه اتفاق ها
از جنس "ما رایت الا جمیلا " ست
از جنس ما رمیت ...
***
در محاصره این همه موبایل
که زنگ می زنند کنار فرات
در محاصره این همه فتوشاپ و گوگل
که رفته اند تا گودال قتلگاه
و پیش از این بازی ها
می خواستند سر حسین مرا
بر نیزه ها ببرند
از جانب فرات و از در مخفی
همین سپاه اشقیا
شما نبودید
داشتید علیه هم شعار می دادید
در دانشگاه
روزی که دانشگاه
دانشکاه شد
حالا رسیده ایم به کربلا
و خیمه ها را قاطی می بینم
پرچم ها را خونی
و خبرگزاری ها
خیمه هایشان را علم کرده اند بر تل زینبیه
اینان که رنگ خیمه شان سبز است
اصحاب آشنایی زدایی و تأویل اند
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است "4
مواظب باش
وگرنه حرمله خواهی شد
ساعتی بنشین که باران بگذرد
حالا
چندی ست سپاه اشقیا سبزند
سپاه اتقیا قرمز
چندی ست شنود گذاشته اند
در حلق پاره پارة اصغر
مصاحبه سی ان ان
با نائب حسین عصر!
مصاحبه بی بی سی
با بی بی الفلان
زن پریزیدنت ثمّ الثانی!
تقدیر کاخ سفید از زحمتکشان بازی عاشورا
و این سریال ادامه دارد
و گریة من
از پی کاروان اسیرانی
که بی صدا می گریند
من فکر می کنم
که کربلا
باید جای دیگری باشد
و این حسین ها
نالوطیان همین شمرانند!
***
شما فروختید شام غریبان را به شب یلدا
سر حسین را به هندوانه ای
تمام هندوانه هاتان توزرد بود امسال
که سرخ
سر حسین شهید بود
شما اصحاب تخمه اید
و سیب سرخ
سر بریدة مولا بود
انار دانه دانه
اشک زینب کبری بود
بروید سوار شتر شب شوید و
فیلترتان را بردارید و بروید...
**
شام غریبان حسین امشب است...
ما آب و آتش را با هم جمع می کنیم
دارند سیب سرخ سر حسین علی را می آورند
شما با محراب و منبر بازی کردید
چنگ بزن به شب یلدا
یا شیخنا المتغییر
که رستگار شوی
شام غریبان روضه غیب هویت است
بسیجی آمده است کشته شود
سهراب را پدران فتنه کشتند
نه بسیجی ها
سهراب به دست سیاوش کشته نشد
سهراب را مثل همان سهراب
پدران فتنه گر کشتند
شما که می خواستید
یک شبه هفت خوان را طی کنید، کشتید
**
نشسته ام در کنار خرابه
با گریه بر حسین دلم باز می شود
و نوحه می خوانم در دستگاه شور و ماهور
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
می گریم و شادم چون مولانا
و متّصلم چون او
به غم حسین
شما دنبال دیسکوتان باشید
المخملباف یکفی بالپاپیون
شما دنبال دین پاپتان باشید
دنبال جاز پاپ
سواران شتر شب مشروطه
برادران صفدر تقی زاده
که دینداران اندک شده اند
قل الدیانون
بسی رنج بردیم در این سی سال انقلاب
عجب زنده کردند این دو
انگلیس را
در این سه چار ماه
شترانشان حامله اند
بناست خوک بزایند
خوکهای بریطانیای دسته دار
مرحبا به شیخنا المتغیِر
مرحبا به میر
برگریزان پاییز است و
و سرریزان خون حسین
حسین من در مهر وارد شد
اما شما نامهربان بودید
شما به من سنگ زدید
شما به کربلا سنگ زدید
در سایت بالاترین چلپاسه
که کربلا ایرانی نیست
که محمّد(ص) ایرانی نیست
که خدا و پیغمبر ما بابک است و کورش و کمبوجیه
با این حساب
عمامه سیاه سیّد یزدی،
پر!
با این حساب
عبای شیخناالمتغیر،
پر!
"ای خون اصیلت ز شتکها به غدیران
افشانده شرفها به بلندای امیران
از کرببلا آمده جاری شده وانگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران... "5
سوگ سیاووشان است
من از جناح راست نیستم
و از جناح چپ هم
من از جناح ذوالجناحم
امام گفت :
چراغ را خاموش کنید
شتر شب را سوار شدید
اینها شترهایشان معجزه کرد
و با شترهاشان به استودیوی شب بی بی سی وارد شدند
اگر دین ندارید آزاده باشید
که روز واقعه است
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
در روز واقعه تابوت خلق را
به رنگ سبز کردند
زردها بی خود قرمز نشدند
سبزها بی خود قرمز نشدند
**
نشسته ام در خیمه امام و کوثری می خواند
آه از آن لحظه ای که با تن چاک چاک...
نشسته ام در خیمه غریبی این دل
و بچه ها دم گرفته اند:
سر حسین مظلوم از تن جداست امشب
سر حسین مرا بر اس ام اس می برند
و روضه خوان می خواند:
شام غریبان حسین امشب است...
1- از مولاناست
2- از عمان سامانی است
3- از مولاناست
4- از محتشم کاشانی است.
5- از حسین منزوی است.
ساعت 10 صبح: با دوستان که شنیده بودیم قرار است اموی ها در میدان امام حسین (علیه السلام) تجمع داشته باشند ما هم رفتیم تا حداقل در صحنه باشیم که خدای نکرده اتفاقی نیافتد.
رسیدیم میدان اما حضور پررنگ نیروی انتظامی و تذکر نرمشوان که جمع نباشید به همه داده میشد اما به راحتی میشد فهمید که یک عده آمده اند و قرار هم نیست بروند و با هیچ تذکری متفرق نشدند.
ساعت 10:15 برخورد جدی نیروی انتظامی با کسانی که با تذکر متفرق نشدند شروع شد البته یک چیز یادم رفت بگویم آنهم اینکه هیچ هیات و عزاداری ای هم در میدان نبود که بهانه حضور کسی باشد.
با شروع متفرق کردن جمعیت انگار که از قبل هماهنگ کرده باشند که البته کرده بودند شروع به دویدن به طرف میدان فردوسی و شعار پراکنی آنهم شعارهایی بسیار شرم آور و .....
ساعت 10:45 اکنون میدان یاغیان به میدان فردوسی رسیده اند و حتی از دوردستها هم میشود دود و اتش ناشی از درگیریها و توسل قوم اموی به سطل آشغالها را دید.
ما البته در ترافیک گیر کردیم و فقط از دور میتوانستیم ببینیم.
در گیریها البته ببخشید درگیری ای در بین نبود و فقط اهانت و بی شرمی یاغیان ادامه دارد و اینبار به هرچیزی که میرسند تخریب میکنند و همچنان بچه های هیانی و حزب اللهی در هیاتها مشغول عزاداری هستند و خیابان فقط عرصه جولان اموی هاست.
ساعت 12:00 ندای اذان در داده شد همه مشغول نمازند ما هم در اولین مسجد در خیابان شریعتی(برای فرار از ترافیک مجبور به کلی دور زدن شدیم و سر از این جاها در آوردیم) به نماز ایستادیم و اموی ها همچنان مشغول درست مثل ظهر کربلا که جبهه امام در نماز بودند و جبهه یزید مشغول جنگ (البته سوء برداشت نشود منظورم شخص خودم نیست متدیینین را عرض میکنم)
ساعت 13:00 بعد از کلی خیابان گردی در فرار از ترافیک در یکی از چهار راه های خیابان شهید مطهری بالاخره به برادران مزدور اموی برخورد کردیم که ده پانزده نفری و با قمه و قداره مشغول حمله به دو نفر بچه هیآتی که با موتور در حال گذر بودند شدند و شد آنچه شد....
ما اما که با ماشین بودیم دقیقه نود توانستیم از مهلکه بیرون بیاییم آنهم به برکت اینکه اموی ها به شکرانه لت و پار کردن بچه هیآتی ها به پایکوبی پرداختند و لحظه ای از ما غافل شدند و ما هم با استفاده از همین فرصت نادیده گرفته شدیم و رد شدیم. در طرفة العینی موتور آن دو نفر را که از بالای شهر نیامده بودند و ماشین های آنچنانی و شاسی بلن چند 10 میلیونی نداشتند و معلوم بود با کلی بدهی و قرض و با اقساط چند ماهه خریده بودنندش را به آتش کشیدند و باز هم با توسل به سطل آشغال های خیابان شعله نفاقشان را شعله ور تر کردند.
14:00 رسیدیم میدان فردوسی رفته بودند انقلاب
هیآت دانشگاه تهران متوجه حضور اموی ها شده بودند و با تعطیلی هیآت جمعیت را روانه خیابان کردند و البته به تدریج بقیه هیآت ها هم.
ساعت 16:00 همه چیز در کنترل بچه های انقلاب است و حزب اللهی ها با قلب های داغ دیده و جریحه دار در توهین به همه مقدساتشان گر گرفته اند و آرام و قرار ندارند.
اما چند نکته:
ا) ایکاش مسوولین کمی انقلابی بودند و حرف آقا را گوش میدادند.
2)ایکاش قوه قضائیه معادلات را از ظوابط حذف میکردو با عاملان جدی تر برخورد میکرد تا اینقدر جری نمیشدند.
3)این چندمین بار است که از غفلت بچه حزب اللهی ها استفاده میشود و عرض اندام میشود ایکاش حزب اللهی ها خوابشان نبرد و درست عمل کنند. مثلا اگر در عاشورا هم مثل 13 آبان همه در صحنه بودند یقینا اتفاقات به این شکل نبود البته آنها برنامه مفصلی داشتند و به هر طریق پروژه کشته سازیشون را انجام میدادند کما اینکه دادند و کشته های دیروز را هم مثل ندا آقا سلطان خودشان بر دست نظام گذاشتند.
4)مسئله دیگر بحث انتخابات و ... نیست کما اینکه از اول هم نبوده اما اینبار به برکت امام حسین(علیه السلام) نقابشان کنار رفت و چهره واقعیشان مشخص شد اما به هر روی اگر در نظام تدبیر جامع و درستی اندیشیده نشود و حزب اللهی ها ابتکار عمل را در دست نگیرند جریان به این راحتی قابل کنترل نخواهد بود.
5)برای مردم جریانات را به صورت شفاف بیان کنند تا خودشان تحلیل کنند چون باور داریم که انقلاب مال مردم است و اگر درست در جریان قرار بگیرند درست تصمیم میگیرند و درست عمل میکنند و اتفاقا همیشه هم از نظام جلوتر و پیشروتر هستند.
6)کاش سران فتنه را به مردم معرفی کنند مخصوصا زاده های آقایان را و ارتباطشان با مسائل اخیر را مثلا اینکه فائزه هاشمی که ایام عزاداری محرم را در شمال مشغول تفریح بودند در جمع شورشیان در روز عاشورا در خیابانهای تهران چه غلطی(استغفر الله) میکردند و یا در تشییع جنازه منتظری ایشان و مادرش و خواهرش دنبال چه بودند و آیا یک زن میتواند بدون اذن همسرش در چنین جاهایی شرکت کند و آیا با اذن همسرش آنجا بوده ؟ و مسائلی از این دست
7)طبق وعده قرآن همیشه پیروزی نهایی از آن حزب الله هست و روسیاهی برای طاغوتها بشتابیم که اماممان را گم نکنیم.
ببخشد کمی بهم پیوسته نبود و عجله ای بود.
التماس دعا.
تصاویر مربوط به این ننگ ابدی سبزها را در لینک زیر ببینید:
http://bornanews.ir/vgli.za5ct1a35xz2cttbk..html
بعد از تسلیت ایام
راستش امروز داشتم مطابق عادت هر روزه اینترنت گردی و سر زدن به سایتهای خبری و تحلیلی بودم که با دیدن بعضی از فضاهای سم افشان و مسموم به این نتیجه رسیدم که یک عهدی با خودم داشته باشم که هر وقت سر زدم به اینترنت مطلبی را که فکر میکنم باید بیان بشه را به فردا نگذارم و فی المجلس در همین بضاعة مزجاة خودم(وبلاگ محقر) بیان کنم.
متاسفانه یاران انقلاب همدیگر را پشتیبانی نمیکنند ضمن اینکه اجالتا در همین فضای سایبر متاسفانه تک و تنها هستند در حالیکه آن طرفی ها به هر بهانه ای برای همدیگر نوشابه باز میکنند آنهم از نوع خانواده اش؛ مثلا هر روز به ساتها و وبلاگهای همدیگه سر میزنن، برای همدیگه به بهانه های واهی کامنت میذارن،مطالب همدیگر را تکمیل میکنن و ... .
چقدر خوبه که هر کسی به هر طریقی که دستش میرسه دوستان و آشنایانش را خبر کنه و فضای سایبر و رسانه را که متاسفانه دست اموی هاست تسخیر کنیم که اگر نکنیم بعدا حسرت خواهیم خورد.
اجالتا ببخشید که بدون آمادگی مطالبی را نوشتم که البته امیدوارم هر روز توفیق داشته باشم توی این سنگر هم سرباز کوچک نظام باشم.
منتظر عنایات و راهنمایی های دوستان هستم.
خبرگزاری فارس: محمدرضا ترکی، شاعر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران، تازهترین شعر خود را با عنوان «به پیشواز محرم» سروده است.
بشوی از چهرهّ مردم غبار خستگیها را
به یاد ما بیاور آن همه پیوستگیها را
دوباره شهر را از دستههای سینهزن پر کن
بنه مرهم جراحتهای چندین دستگیها را
چگونه رنگها ما را جدا کردند، میبینی؟!
بیاموزان به ما یکرنگی و وارستگیها را
بس است این دل شکستنها و از یاران گسستنها
کدامین مومیایی بندد این بشکستگیها را؟
تو که خود را حسین و دیگران را شمر میدانی،
کجا آخر به دست آوردی این شایستگیها را؟!
غمی زیباست در شور حسینی، یک غم شیرین
که از یاد تو خواهد برد رنج خستگیها را
محرم بار دیگر تکیهگاه عشق خواهد شد
اگر برپا نمایی تکیهّ دلبستگیها را!